قرآن و لغو مجازات اعدام
.IV قرآن و حق حیات
قرآن به هیچ چیز به اندازه حق حیات ارزش قائل نشده است، قرآن کشتن بهناحق یک نفر را معادل کشتن تمام انسانها و حیات دادن به انسانی را معادل حیات بخشیدن به تمام انسانها دانسته است و این تعبیری بینظیر درباره ارزش حیات انسانهاست.
مِنْ أَجْلِ ذلِکَ کَتَبْنا عَلى بَنی إِسْرائیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمیعاً وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُنا بِالْبَیِّناتِ ثُمَّ إِنَّ کَثیراً مِنْهُمْ بَعْدَ ذلِکَ فِی الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ (مائده ۳۲)
از این روى بر فرزندان اسرائیل مقرر داشتیم که هر کس کسى را، جز به قصاص قتل، یا [به کیفر] فسادى در زمین، بکشد، چنان است که گویى همه مردم را کشته باشد. و هر کس کسى را زنده بدارد، چنان است که گویى تمام مردم را زنده داشته است. و قطعاً پیامبران ما دلایل آشکار براى آنان آوردند، [با این همه] پس از آن بسیارى از ایشان در زمین زیادهروى مىکنند.
آنچه از آیه فوق بدست میآید
۱. به جز دو مورد (قصاص نفس و فساد فی الارض )هیچ کس حق ندارد تا حق حیات را از دیگران سلب نماید.
۲. کشتن یک انسان معادل کشتن تمام انسانهاست و حیات بخشیدن به یک انسان معادل حیات بخشیدن به تمام انسانهاست.
۳. این آموزش خداوند به تمام پیامبران است.
۴. علیرغم فرمان خدا جامعه بشری در سلب حیات ابناء بشر و اجرای مجازات اعدام زیاده روی (اسراف) خواهند کرد.
V. امکان سلب حق حیات در دو موضوع
قرآن فقط در دو موضوع امکان – نه وجوب- سلب حیات را اجازه داده است، قصاص نفس و فساد فی الارض، بنابراین مجازاتهایی مانند ارتداد و سنگسار که ریشه قرآنی ندارد و متاسفانه در جوامع اسلامی مورد استفاده متولیان دین – که یا خود حاکمند و یا نفوذ در حاکمان دارند – قرار میگیرد نشات گرفته از نفس پرستی و خودخواهی آنان دارد و این تحقق پیش بینی قرآن است که در جمله آخر آیه فوق به آن اشاره شده است (پس از آن بسیارى از ایشان در زمین زیادهروى مىکنند) و به تحقیق خداوند مسرفان را دوست ندارد، چنانچه در آیات متعددی به آن اشاره شده است.
VI. توصیه به عدم سلب حیات در قصاص و باز گذاشتن امکان رعایت مجازات خفیف تر در فساد فی الارض
خداوندی که در دو مورد (قصاص نفس و فساد فی الارض ) اجازه سلب حیات را داده است، بنا به مصلحت طبع بشری بوده است نه آنچه مطلوب نظر خداوند است.
۱. قصاص
باید توجه داشت که آیات قرآن در چه محیطی نازل شده است و عرف رفتار اجتماعی آن زمان چگونه بوده است، در محیطی که اگر یک نفر از قبیلهای کشته میشد تمام قبیله مقتول برای خونخواهی به قبیله مقتول یورش میبردند و تا دلشان از کشتار قبیله قاتل خنک نمیشد آرامش بدست نمیآوردند راه چارهای برای خداوند باقی نمیگذاشت تا این رفتار ناپسند را محدود سازد و یک نفر در برابر یک نفر (آنهم فقط قاتل) را عنوان نماید و نیز گوش در برابر گوش و چشم در برابر چشم و بینی در برابر بینی را بیان نماید، لذا خداوند هر چند قصاص را برای آن جامعه موجب حیات بر میشمرد که واقعاً چنین بوده است و کشتن یک نفر در برابر یک نفر، حداقل باعث سلب حیات از دیگران نمیشود، لذا قصاص را عامل حیات مینامد، در عین حال یادآوری مینماید که اگر خونخواه “ولی دم” از قصاص صرف نظر کند بهتر است یعنی بدانید خداوند به بخشش شما راضی است نه به قصاص تان.
به تعبیر دیگر خداوند خالق انسان که مصلحت او را بهتر از خودش میشناسد رضایت به قصاص ندارد اما او طبع بشر را میشناسد وخود غریزه غضب را در وجود انسان قرار داده است و از انسان خواسته که غریزه غضب اش را کنترل کند و شرط انسانیت و رسیدن به کمال را همین کنترل امیال نفسانی معرفی کرده است.
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصاصُ فِی الْقَتْلى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنْثى بِالْأُنْثى فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخیهِ شَیْءٌ فَاتِّباعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَداءٌ إِلَیْهِ بِإِحْسانٍ ذلِکَ تَخْفیفٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ رَحْمَهٌ فَمَنِ اعْتَدى بَعْدَ ذلِکَ فَلَهُ عَذابٌ أَلیمٌ (۱۷۸) وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاهٌ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (بقره ۱۷۹(
اى کسانى که ایمان آوردهاید، در باره کشتگان، بر شما [حقّ] قصاص مقرر شده: آزاد عوض آزاد و بنده عوض بنده و زن عوض زن. و هر کس که از جانب برادر [دینى] اش [یعنى ولىّ مقتول]، چیزى [از حق قصاص] به او گذشت شود، [باید از گذشت ولىّ مقتول] به طور پسندیده پیروى کند، و با [رعایت] احسان، [خونبها را] به او بپردازد. این [حکم] تخفیف و رحمتى از پروردگار شماست پس هر کس، بعد از آن از اندازه درگذرد، وى را عذابى دردناک است.* و اى خردمندان، شما را در قصاص زندگانى است، باشد که به تقوا گرایید.
وَ کَتَبْنا عَلَیْهِمْ فیها أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ وَ الْجُرُوحَ قِصاصٌ فَمَنْ تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَهٌ لَهُ وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ (مائده ۴۵(
و در [تورات] بر آنان مقرّر کردیم که جان در مقابل جان، و چشم در برابر چشم، و بینى در برابر بینى، و گوش در برابر گوش، و دندان در برابر دندان مىباشد و زخمها [نیز به همان ترتیب] قصاصى دارند. و هر که از آن [قصاص] درگذرد، پس آن، کفّاره [گناهان] او خواهد بود. و کسانى که به موجب آنچه خدا نازل کرده داورى نکردهاند، آنان خود ستمگرانند.
۲. فساد در زمین
مورد دیگری که خداوند اجازه داده حیات انسان از اوسلب شود فساد در زمین است همراه با جنگ با خدا و رسول، در مقاله “مفسد فی الارض و محارب با خدا و رسول در قرآن” مفصلاً به این موضوع پرداخته شده است، اجمالاً اینکه مفسد فی الارض و محارب با خدا و رسول، کسی است که بطور مسلحانه امنیت عمومی را برهم زند و قصد او فقط کشتن و آسیب رساندن به فرد معینی نباشد بلکه باعث ترس و وحشت و سلب امنیت عمومی شود، زاهزنان و آشوب طلبان اجتماعی که مسلحانه امنیت عمومی را به خطر میاندازند مشمول آیه میگردند مانند آنچه در حمله مسلحانه به مدرسهای در امریکا رخ داد و یا حمله مسلحانه در نروژ اتفاق افتاد به عنوان نمونههای بارز و شدید آن نام برد و یا آنچه دزدان دریائی سومالی انجام میدهند و نوع خفیف آن که منجر به کشته شدن کسی نمیشود ولی وحشت عمومی ایجاد میکند مثل حمله مسلحانه به بانکها و مراکز تجاری برای سرقت و نیز کسانی که با قمه و بی هدف به عابران حمله کرده و عدهای را زخمی میکنند، نکته مهم این است عرف جامعه چه نوع رفتاری را به عنوان سلب امنیت اجتماعی تلقی کند و آن فعل را عامل ترس و وحشت عمومی بداند به شرط مسلحانه بودن و اینکه استفاده از چه ابزاری از دید عرف عمومی عملی مسلحانه تعریف شود در تعیین مصداق حکم حائز اهمیت است.
قرآن یکی از چهار نوع مجازات (۱- قتل، ۲- به صلیب کشیدن، ۳- قطع یک دست و یک پا در خلاف و ۴- تبعید) را برای برهم زننده امنیت عمومی بشکل مسلحانه را امر میکند و بدیهی است انتخاب هر کدام از مجازاتها را به تشخیص قاضی (هیئت منصفه) و بنا به اهمیت جرم میداند. بالاترین درجه مجازات کشتن است و درجه نازله آن تبعید و دو مجازات دیگر بایستی طوری تعریف شود که سیر تخفیف مجازات سیر منطقی داشته باشد.
توبه و پشیمانی فرد کافی برای عدم اجرای حکم است و این نشان میدهد اگر فردی به شکل مسلحانه امنیت عمومی را سلب نماید ولی قبل از دستگیری پشیمان شود، تبعید هم نمیشود چه رسد به کشته شدن و حتی برای این پشیمانی نیاز به شاهد هم ندارد همین قدر که در زمان دستگیری اعلام نماید که قبل از دستگیری از کرده خود پشیمان بوده، کفایت بر عدم اجرای حکم دارد. به تعبیر دیگر چنین بر میآید، قصد خداوند نه اصرار بر اجرای حکم، بلکه نگه داشتن آن گروه از مردم جامعه که گرایش به فساد دارند میان خوف و رجاء است، تا عمل زشت و فاسد ارعاب و سلب امنیت تکرار نگردد.
إِنَّما جَزاءُ الَّذینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَساداً أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَهِ عَذابٌ عَظیمٌ (۳۳) إِلاَّ الَّذِینَ تابُوا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَقْدِرُوا عَلَیْهِمْ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ (مائده ۳۴)
سزاى کسانى که با [دوستداران] خدا و پیامبر او مىجنگند و در زمین به فساد مىکوشند، جز این نیست که کشته شوند یا بر مصلوب گردند یا دست و پایشان در خلاف جهت یکدیگر بریده شود یا از آن سرزمین تبعید گردند. این، رسوایى آنان در دنیاست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت.* مگر آن افرادى که قبل از دستگیر شدنشان به دست شما پشیمان باشند، و بدانید که خدا آمرزگار و رحیم است.
آیه مربوط به توبه راهنمای بسیار ارزشمندی است که سمت و سوی این حکم الهی را نشان میدهد، براستی کدام نابخردی است که امنیت عمومی را به خطر انداخته باشد و ایجاد رعب و وحشت در جامعه بکند و حاضر نباشد در زمانی که او را دستگیر میکنند اظهار پشیمانی نکند تا او را در نازلترین درجه مجازات تبعید نمایند، چه رسد به کسی که راهزنی کرده باشد و به مردم آسیب جدی جسمی وارد کرده و حتی کشته باشد و اموالشان را به تاراج برده باشد. چنین فردی هر چقدر احمق هم باشد توبه میکند تا مشمول آیه نشود و فقط درباره او حکم قصاص که مربوط به اولیای دم است و امکان جلب رضایت و بخشش آنان ممکن است جاری شود و نهایت اموال مسروقه را عودت دهد.
بنابراین آیه به دنبال اجرای حکم نیست و تمام وسایل را فراهم کرده تا این عمل مجرمانه تکرار نشود و به تعبیر دیگر بیان آیه بیشتر جنبه بازدارندگی دارد تا اصرار بر اجرای آن.
VII. قرآن و تشویق به لغو مجازات اعدام
ما حصل آنچه از آیات قرآن بدست میآید، به ما این امکان را میدهد تا بدون دغدغه از عدم اطاعت فرمان خدا و احساس مخالفت با شرع و گناه، موافق لغو مجازات اعدام باشیم، بلکه بالاتر از آن میتوانیم لغو مجازات اعدام را موجب خشنودی خداوند بدانیم و در راه لغو مجازات اعدام تلاش نمائیم و فعالیت خود در این راه را، رفتاری خداپسندانه تلقی کنیم.
نکته مهم:
تنها نکته قابل تامل این است که در حکم محارب و مفسد اولاً چون جرم حق عمومی است و اعمال آن مربوط به حقوق حکومت است و ثانیاً یکی از چهار نوع مجازات را شارع تجویز نموده، حکومت میتواند از اعدام که یکی از اشکال مجازات محارب مفسد است صرفنظر کند و مثلاً به حداقل آن یعنی تبعید قناعت کند اما در قتل عمد، مسئله حق خصوصی مطرح است، لذا ممکن است عدهای بگویند، قرآن قصاص را به هر حال به عنوان حق خصوصی افراد شناخته است، هر چند عدم قصاص رضایت خداوند را به همراه دارد، بنابراین نمیتوان از این حقی که خداوند به اولیای دم داده است به اجبار مانع شد، اما میتوان با کار فرهنگی جامعه را به سوی بخشش هدایت کرد تا میزان قصاص به حداقل برسد، لذا لغو کلی مجازات اعدام خلاف شرع میباشد.
پاسخ:
موارد بی شماری است که خداوند به عنوان حق خصوصی افراد به رسمیت شناخته است ولی حکومتهای اسلامی یا آن حقوق را تحدید کردهاند و یا ملغی نموده اند
۱. حق حمل سلاح، خداوند دستور میدهد تا میتوانید خود را تجهیز به لوازم جنگی نمائید و در زمان پیامبر همه حق داشتند تمام ابزار آلات جنگی را بخرند، بفروشند و یا با خود حمل نمایند، وی داشتن و حمل شمشیر، نیزه، تیرو کمان را ممنوع نکرد اما الان نمیتوان یک کشور اسلامی سراغ گرفت که لوازم جنگی جدید به جای خود، افراد بتوانند همان شمشیر و تیرو کمان را با خود حمل نمایند.
۲. حق بهره برداری از منابع طبیعی و معادن، در تمام فقه مذاهب اسلامی این حق برای مسلمین محفوظ بوده که از منابع طبیعی بهره ببرند و از مراتع برای چرای حیوانات و جنگلها برای تهیه چوب و از معادن برای استخراج مواد بهره ببرند اما الان تمام حاکمان کشورهای اسلامی یا این حق مسلمین را محدود کردهاند یا منحصراً در اختیار خود قرار دادهاند.
۳. حق مسافرت، قرآن زمین خدا را فراخ میداند و هیچ محدودیتی برای مسافرت به قلمرو سایر حکومتها اسلامی یا غیر اسلامی قائل نیست اما کدام حکومت اسلامی این حق را برای مسلمین سرزمین خود تحدید نکرده است آنها حتی مسافرت در سرزمینهای سایر بلاد مسلمین را برای مسلمین در قلمرو خود محدود و حتی گاهی ممنوع نمودهاند.
اگر قصدمان بیان تمام حقوق موجود در قرآن برای مسلمین باشد که اکنون از آنان سلب شده است، خود کتاب مفصلی خواهد شد، حال چطور شده است که این یک حق (حق قصاص) و اعمال آن به عنوان حق شرعی آنقدر مهم شده است که عدم انجام آن سلب حق “ولی دم” تلقی گردد.
نتیجه اینکه: لغو مجازات اعدام نه تنها خلاف شرع الهی نیست بلکه موجب خشنودی خداوند است و باید با فعالیتهای فرهنگی زمینه پذیرش آن فراهم شود، مقاله را با سخن امام علی به پایان میبرم که فرمود “شما را به قرآن توصیه میکنم، مبادا دیگران (غیر مسلمین) در عمل به آن از شما پیشی گیرند” و متاسفانه پیشی گرفتهاند، براستی چرا مسلمین پیرو قرآن اولین منادیان قانون لغو مجازات اعدام نبودند؟