خشونت دولتی علیه همجنسگرایان در ایران : مصاحبه با دو قربانی
...[قضیه این دو جوان که شلاق خوردهاند] نیازی به شرح ندارد. دو نفر همجنسگرا هستند که جرمشان همجنسگرایی است. جای انکار هم نیست، و [حکم شلاقشان] دلیل دیگری هم نداشته است. کپی حکم دادگاه هر دو نفر آنها در دست من است...
...روزهای اول [پس از اجرای حکم شلاق] که تلفنی با آنها صحبت میکردم نای حرف زدن نداشتند و از درد خوابشان نمیبرد. یک بار از من پرسیدند به چه جرمی شکنجه شدیم؟!
فرساد بیست و شش سال دارد و فرنام بیست و چهار ساله است (برای حفظ هویتشان از اسمهای مستعار استفاه شده است). مدت زیادی است که با سازمان [دگرباشان جنسی ایران] در ارتباط هستند و از وضعیت زندگیشان خبردار هستیم. شرایط آنان مثل خیلی از دگرباشان ایرانی تأسف بار است. فرساد در سن چهارده سالگی پدرش را از دست میدهد و مادرش با یک فرد سپاهی ازدواج میکند و خودش این را شروع ماجراهای تلخ زندگیش میداند. فرساد میگوید: "از همان سن کودکی هرچه در وجودم به دنبال حسی نسبت به جنس مخالف خودم می گشتم پیدا نمی کردم وگمان می کردم با گذر زمان این حس در من ایجاد خواهد شد ولی هر چقدر بیشتر زمان میگذشت احساس میکردم به همجنسهای خودم علاقه بیشتری دارم. آری من یک همجنسگرا بودم." فرساد در سن بیست و یک سالگی با هدف آشنایی بیشتر با همجنسگرایان وبلاگی درست کرد و با استقبال خوبی مواجه شد اما "درست زمانی که فکر میکردم دارم به هدف میرسم ورق برگشت و یک روز از طرف اداره مخابرات و سازمان اطلاعات سپاه به منزل ما آمدند و گفتند آدرس تو را از طریق آی پی تو پیدا کردیم و من را دستگیر کردند." فرساد به مدت سه هفته در زندان انفرادی بود و درآخر قاضی او را به اتهام نشر فساد در جامعه از طریق اینترنت و وبلاگ نویسی و اغفال جوانان برای گرایش به همجنس به شش ماه زندان محکوم کرد. فرساد پس از گذراندن دوره ی زندان خود شرایط بسیار بدی داشت. "از همه میترسیدم. نگران بودم که مبادا باز با کسی راجع به گرایش جنسیم صحبت کنم و دوباره به زندان بیافتم. دچار افسردگی شدید شدم و برای چند هفته در بیمارستان بستری بودم."
مدتی بعد دفترچه ی خاطرات فرساد به دست ناپدریش میافتد. وقتی از اسرار زندگیش با خبر میشود او را تحت فشار قرار میدهد که باید توبه کند و دست از این گناهان کبیره بردارد. وقتی پافشاری او را بر سالم و طبیعی بودنش میبینند او را به قم به نزد یکی از مراجع تقلید میبرند. "چند شب در یکی از بازداشتگاههای ستاد امر به معروف و نهی از منکر بسیج و سپاه قم بازداشت بودم. در آنجا چشمانم را بسته بودند و به من فحش میدادند وبه من میگفتند: لاشی، کونی و ... ترس تمام وجودم را فرا گرفته بود به من گفتند: توبه کن و گرنه سنگسار میشوی. کمی فکر کردم و دیدم تنها راه این است که به ظاهر و از ترس جانم توبه کنم. مرا پیش یکی از مراجع تقلید بردند و پس از یک ساعت نصیحت به من گفت میدانی که مرتکب گناه شدهای پس بیا توبه کن. یک توبه نامه به من دادند و من امضا کردم. در آن نوشته شده بود من از این گناه کبیره توبه میکنم و امیدوارم خدا مرا ببخشد. پس از امضا توبه نامه مرا به تهران آوردند و ٩٥ ضربه شلاق به من زدند و مرا آزاد کردند."
خبرها به دانشگاه هم میرسد و از طرف بسیج و نهاد رهبری مورد بازجویی قرار گرفته و در آخر دو ترم از دانشگاه اخراج میشود.
فرساد در اوایل زمستان با یک همجنسگرا از طریق چت روم آشنا میشود به نام فرنام. پس از مکاتبههای زیادی تصمیم میگیرند که همدیگر را ببینند. پس از چند دیدار به هم علاقمند میشوند و تصمیم میگیرند که زندگی مشترکی را شروع کنند. به همین دلیل چندین نفر از دوستان خود را برای یک میهمانی دوستانه دعوت میکنند تا شادمانی خود را با آنها تقسیم کنند. پس از حدود پانزده دقیقه از شروع مهمانی، مأمورین به خانه یورش بردند و همه را دستگیر کردند. "همان جا تا جائی که میخوردیم کتکمان زدند. بعد ما را سوار یک پاترول کردند و به یک بازداشتگاه انفرادی بردند. تقریباً همه تعطیلات سال جدید را در بازداشتگاه بودیم." فرساد در مورد آن شب میگوید: " شبی که دستگیر شدیم آن قدر ما را با باتوم کتک زدند که مهرههای کمرم جا به جا شد و دیسک کمر گرفتم. آن قدر با مشت به سر و صورتم زدند که هنوز استخوانهایم درد میکند."
فرساد و فرنام که میزبان بودند، به جرم "برپایی مجلس فحشا و اغفال جوانان برای همجنسبازی" محکوم شدند. به دلیل اینکه فرساد و فرنام را در تنهاییشان دستگیر کرده بودند، بیشتر تحت بازجویی قرار داده بودند. "پیرامون سکس از ما خیلی سؤال کردند، که "آیا شما باهم لواط کردید؟" ولی ما زیر بار نرفتیم و در نهایت بازجو گفت به هر حال جرمتان تفخیذ است."
همه میهمان ها با قید ضمانت آزاد شدند، به آنها اخطار شده بود که با هم در تماس نبوده و تهران را ترک نکنند.
حدود دو هفته قبل از تاریخ اجرای حکم، مأمورین به خانههای تمامی دستگیر شدگان میریزند و همه آنها را دستگیر میکنند. طی خبرهای رسیده مجازات میهمانان شصت ضربه شلاق و مجازات فرساد و فرنام هشتاد ضربه شلاق بوده که در همان روز اجرا میشود. در پایان مجری حکم به فرساد و فرنام میگوید که این تنها مجازات برپایی مجلس فساد است و مجازات تفخیذ شما جداگانه و در موعد مقرر اجرا میشود...