بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
ترویج مدارا و عدالت به کمک دانش و تفاهم
قربانیان و شاهدان

استمداد مادران ۴ جوان محکوم به اعدام: جهان شاهد اعدام جگرگوشه‌های ما نباشد

مادران ۴ محکوم به اعدام در اهواز
۲ مرداد ۱۳۹۲
نامه

پس از چهار سال گریه و انتظار و با چشمان خشکیده از اشک خبر تائید اعدام فرزندان جوانمان به نام‌های غازی عباسی فرزند احمد متولد ١٣٦١، عبد الرضا امیر خنافره فرزند یونس متولد ١٣٦٦، عبد الامیر مجدمی فرزند هوشنگ متولد ١٣٥٩ و جاسم مقدم پیام فرزند سعید متولد ١٣٦٤ كه به اتهام محاربه و فساد فی‌الأرض محكوم به اعدام شده‌اند، را هفته گذشته شنیدیم.

فرزندانی که جگر گوشه‌های ما و پدرانشان هستند و از لحظه دستگیری تا روز محاکمه صوری خصوصا ماه‌های وجود آنها و بی‌خبری ما که در اداره اطلاعات اهواز و زیر شدیدترین شکنجه‌های جسمی و روحی سپری شده و آنان را مجبور به قبول نکرده‌هائی کردند که قبلا از جانب مأمورین مهندسی و به زبانی غیر از زبان مادری نوشته شده بود.

چهار سال پیش مأموران اطلاعاتی با شبیخون زدن و ورود به خانه‌های ما در شهر دورافتاده و محروم شادگان فرزندانمان را در محضر و منظرمان سر به کیسه کرده و به جای نامعلومی بردند و پس از چندین ماه بی‌اطلاعی و چند سال حبس و با اتهاماتی ملفق بر مبنای ظن و گمان و با پرونده‌سازی‌های قابل تطبیق با قانون مجازات، آنان را بدست قضات خارج شده از رحم همان اطلاعات سپردند و با حکم از قبل تهیه شده در محاکمه‌ای صوری و کوتاه، دستور سپردن جوانان ما را به ماشین اعدام جمهوری اسلامی ایران را از قاضی علی فرهادوند (شعبه یك دادگاه انقلاب اهواز) و سپس قاضی رضا فرج‌الهی (شعبه ٣٢ دیوان عالی كشور) دست نشانده گرفتند.

بر کسی و خصوصا فعالین حقوق بشر جهان پوشیده نیست که فرزندان جوانمان در راه چوبه دار و آویزشدن از جرثقیل کشوری (ایران) هستند که در جهان پس از چین رتبه دوم را داراست و حکم اعدام فرزندانمان که تنها فعالیتشان مشارکت فعال در شبهای شعر و ادب و پاسداری متواضعانه از زبان مادری(عربی) بوده را صادر و برای اجرا و قتل فرزندانمان آماده شده‌اند.

حال ما چهار مادر جگر سوخته پس از چهار سال شکنجه و عذاب و انتظار همراه استرس و بی‌خوابی خود و فرزندان و همسران‌مان، اکنون مرگ خویش را قبل از اعدام فرزندانمان از خدا آرزومندیم، زیرا ما مثل همه مادران جهان مرگ خویش را بهتر از شنیدن خبر اعدام اولادمان دانسته چه رسد دیدن و حلق آویز شدن فرزندان جوانمان. ممکن است با مرگ ما چهار مادر برای چهار جوان عرب، نه مادری می ماند و نه زبان مادری، تا حداقل و شاید به جرم دفاع و احیای زبان مادری جهان شاهد اعدام جگرگوشه‌های ما نباشد.

بدینوسیله و برای نجات فرزندان جوانمان از همه زنان و مردان جهان، خصوصا مادران فرزند در آغوشی که از احساس و عشق مادری به فرزند درایت داشته و از درک علاقه و عاطفه مادری برخوردارند، تقاضای کمک و مساعدت فوری نموده، فریاد ما را برای نجات چهار جوان و جگرگوشه‌مان به گوش همه نهادهای مدنی و بین‌المللی رسانده، مانع اعدام آنان شوید.

قبلا از مساعدت همگی تقدیر و تشکر می‌کنیم.

شادگان
مادران چهار جوان در راه اعدام در ایران