بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
ترویج مدارا و عدالت به کمک دانش و تفاهم
قربانیان و شاهدان

شرح جزئیات آزار و اذیت روحانی منتقد آرش هنرورشجاعی ساعاتی قبل از بازگشت به زندان: «گفتند زنت را از چنگت در می آوریم»

کمپین بین اللمللی حقوق بشر در ایران
کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران
۱۲ تیر ۱۳۹۱
مصاحبه

آرش هنرور شجاعی، روحانی و وبلاگ نویس منتقد روز شنبه ۱۰ تیرماه با پایان گرفتن مرخصی اش به زندان اوین بازگشت. او ساعاتی پیش از بازگشت به زندان درمصاحبه ای با کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت که در تاریخ ۲۱ تیرماه سال جاری باید در دادگاه حضور یابد و به اتهام جدید «نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی» که برای وی در نظر گرفته اند پاسخ بدهد. او در این مصاحبه گفت که به دلیل ضرب و شتم در دوران بازجویی به بیماری صرع مبتلا شده است و همچنین جزییات دستگیری خود و اتهامات وارده همچون جاسوسی و نپذیرفتن اتهامات و اشکالاتی که به نحوه رسیدگی به پرونده اش می شود را بازگو کرد.

آقای هنرور شجاعی در بخشی از توضیحاتی که در مورد فشارهای روحی و جسمی به خود و خانواده اش پس از بازداشتش در سال ۸۹ توسط ماموران امنیتی واردشده است به کمپین گفت:«دو روز بعد از بازداشتم، همسرم را هم دستگیر کردند. آنها برای دستگیری همسرم به خانه پدرش حمله کرده بودند که در اثر شوکی که به پدر همسرم در آن روز وارد شده بود و دخترش را دستگیر کردند مدتی بعد سکته و فوت کرد. همسرم را ۴ روز در انفرادی نگه داشتند و هر روز او را به عنوان تهدید به اتاق بازجویی من می آوردند و نشانم می دادند. به من می گفتند که همسرت را از چنگت درمی اوریم، گفتند برادرم را دستگیر کردند. همه این خبرها و اینکه به مدت ۸ ماه اجازه تماس با خانواده ام را نداشتم خیلی سخت بود. من را در حالیکه دستنبند و پا بند داشتم و هر دو اینها را به هم وصل کرده بودند در هوا خوری بند ۲۰۹ زندان اوین در اوج سرمای زمستان برای مدت های طولانی نگه می داشتند. ضربه ای به سرم زده شد که همان ضرب باعث بیماری صرع شد و در پرونده پزشکیم نیز موجود است. بارها تهدید شدم که اگر اعتراف نکنم، اعدام می شوم. می گفتند ما خودمان اعدامت می کنیم.»

آقای شجاعی به کمپین درخصوص سابقه دستگیری و نیز اتهاماتی که علیه او مطرح شده گفت: «‌ ۶ آبان سال ۱۳۸۹ دستگیر شدم و به اتهامات جاسوسی، تبلیغ علیه نظام، اقدام علیه امنیت ملی و هتک حیثیت مقام روحانیت به ۴ سال زندان، ۵۰ ضربه شلاق و۸۰۰ هزار تومان جریمه نقدی وخلع لباس روحانیت به صورت مدام العمر محکوم شدم. ۵ ماه در سلول انفرادی در بند ۲۰۹ زندان اوین و حدودا سه ماه در سلول دو نفره بودم پس از این مدت به بند عمومی۳۵۰ تا زمان صدور حکمم منتقل شدم و بعد از آن در تاریخ ۱۳ مهر ماه ۱۳۹۰ به بند ویژه روحانیت فرستاده شدم. مدتی بعد از آن برای درمان بیماریم مرخصی گرفتم، در آن دوران با سایت “کلمه” در خصوص اینکه در دوران بازداشت چه بر من گذشت مصاحبه کردم و همین طور کمی درباره برخوردهای که در روزنامه ها علیه من شده بود پاسخ دادم. همچنین نامه سرگشاده ای در باب نقد دادگاه ویژه روحانیت نوشتم. پس از اینها مرخصیم تمدید نشد و به زندان برگشتم. اما پس از برگشتم به زندان در اعتراض به نا تمام ماندن درمان پزشکیم دست به اعتصاب غذای تر به مدت ۹ روز زدم. من بیماری قلب و صرع دارم و طبق نامه پزشکی قانونی باید تحت درمان و آزمایشات بیشتری قرار می گرفتم اما نصفه کاره من را به زندان برگرداندند. در نهمین روز اعتصاب غذا، حجت الله اسلام منتظری که در آن زمان رییس دیوان عدالت اداری بود به عنوان نماینده آقای خامنه ای به نزدم آمد و گفت این اعتصاب غذای تو خوراک تبلیغانی برای رسانه های بیگانه شده است. گفت آخر کدام روحانی اعتصاب غذا کرده است و اصرار داشت که از اعتصابم دست بردارم و قول داد کمتر از ۱۵ روز مجددا به من مرخصی درمانی می دهد. من به اعتصابم پایان دادم و او هم به من مرخصی داد البته به این شرط که مصاحبه ای با رسانه ها نداشته باشم. ۱۵ خرداد امسال ماجرای عفو به مناسبت ۱۳ رجب پیش آمد و آقای قدیانی، دادستان دادگاه ویژه روحانیت تهران گفت که من را در لیست عفو می گذارد و قاضیم هم با عفو موافقت کرد. ظاهرا عفو من قطعی بود اما در نهایت امر این عفو برخلاف اصول دادگاه ویژه روحانیت به من تعلق نگرفت. به این دلیل می گویم برخلاف اصول دادگاه ویژه روحانیت، چون بر اساس روال این اگر کسی شاکی خصوصی و رد مالی نداشته باشد مشمول مقداری عفو می شود مثلا یک سوم حبس، شلاق یا جریمه نقدیش مشمول عفو می شود اما اینها هیچکدام شامل حال من نشد.

آقای هنرور شجاعی در خصوص جزییات آنچه او فشارهای روحی و جسمی در دوران بازداشت نامید به کمپین گفت: « در تاریخ ۶ آبان سال ۸۹ با مادرم در خانه بودم و به دلیل اینکه پدرم فوت کرده بود شرایط روحی مناسبی هم نداشتیم. ناگهان دو مامور مسلح با چند نفر مامور دیگر در خانه را شکستند و وارد شدند. مادرم را کف زمین خواباندند و اسلحه به سمتش نشانه گرفتند، من را هم قبل از اینکه بتوانم حرکتی بکنم با ضرب وشتم به زمین انداختند، ضربه هایشان باعث شکستگی دنده هایم شد. بعد به ما چشم بند زدند و تمام خانه را تا نصف شب تفتیش کردند. تمام نوشته های من در مدت ۱۵ سال را مصادره کردند و خیلی از وسائلی که خانوادگی بود و ربطی به اتهامات من نداشت مانند آلبوم خانوادگی را هم با خودشان بردند. دو روز بعد از بازداشتم، همسرم را هم دستگیر کردند. آنها برای دستگیری همسرم به خانه پدرش حمله کرده بودند که در اثر شوکی که به پدر همسرم در آن روز وارد شده بود و دخترش را دستگیر کردند مدتی بعد سکته و فوت کرد. همسرم را ۴ روز در انفرادی نگه داشتند و هر روز او را به عنوان تهدید به اتاق بازجویی من می آوردند و نشانم می دادند. به من می گفتند که همسرت را از چنگت درمی اوریم، گفتند برادرم را دستگیر کردند. همه این خبرها و اینکه به مدت ۸ ماه اجازه تماس با خانواده ام را نداشتم خیلی سخت بود. من را در حالیکه دستنبند و پا بند داشتم و هر دو اینها را به هم وصل کرده بودند در هوا خوری بند ۲۰۹ زندان اوین در اوج سرمای زمستان برای مدت های طولانی نگه می داشتند. ضربه ای به سرم زده شد که همان ضرب باعث بیماری صرع شد و در پرونده پزشکیم نیز موجود است. بارها تهدید شدم که اگر اعتراف نکنم، اعدام می شوم. می گفتند ما خودمان اعدامت می کنیم. فشار برای مصاحبه تلویزیونی داشتم که می خواستند با عنوان اعترافات آرش بی خدایی پخش کنند. آنها در حرکتی کاملا غیرقانونی قبل از برگزاری دادگاهم من را در صدا و سیما به عنوان جاسوس و روحانی قلابی فتنه گر مطرح کردند. در روزنامه کیهان مطرح شد که آیا من واقعا روحانی هستم؟ من هم در دوران مرخصی برای اثبات روحانی بودنم دستخط ۲۵ مراجعی که در طول سال ها من را تایید کرده بودند منتشر کردم و همین طور به دیدنشان رفتم و با آنها عکس گرفتم و عکس ها نیز در سایت “رسا” که متعلق به روحانیون سنتی معاصر است منتشر کردم.»

وی در خصوص اتهام جدید و دادگاهی شدن دوباره اش به کمپین گفت: « ۲۱ تیرماه امسال دادگاه جدیدی به اتهام نشر اکاذیب دارم که مستندشان مصاحبه ام با سایت کلمه است. از دیدگاه من این دادگاه جدید کاملا غیرقانونی است چون اتهام من در این دادگاه که نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی باشد طبق قانون اول باید اثبات شود که آیا حرف های که من زده ام واقعی است یا کذب. من حرف هایی که زدم عین حقیقت است، من در مصاحبه ام گفته ام که ماموران چگونه به منزل من حمله کردند، چگونه بازجویی شدم و چطور تحت فشار بودم. ثانیا طبق ماده ۷۲۷ قانون مجازات اسلامی این از جمله جرائمی است که شاکی خصوصی می خواهد که من شاکی خصوصی ندارم. همچنین اجازه انتخاب وکیل به من نداده اند بنابراین با تمام این دلایلی که گفتم این دادگاه را غیرقانونی می دانم و مطمئن هستم که عین دادگاه قبلی محکوم خواهم شد.»

این وبلاگ نویس روحانی و زندانی عقیدتی به کمپین گفت که هیچ گاه اتهاماتی که علیه او مطرح شده را نپذیرفته است: « من در دوران بازجویم که خیلی طولانی بود بسیار تحت فشار بودم. در آن دوران تحت فشار بودم که اتهام جاسوسی و همکاری با سایت های ضد دین را بپذیرم و بپذیرم که من با نام آرش بی خدا در سایت ها مطلب می نوشتم.» وی درپاسخ به این سوال که آیاد در طی این مدت نامه ای برای تظلم خواهی به مقامات و تقاضای رسیدگی مجدد نوشته یا نه به کمپین گفت: « من این کار را نکردم چون تصور می کردم اگر مدتی سکوت کنم شاید شرایط تغییر کند. اما وقتی عفو داده نشد و دادگاه جدیدی برایم تشکیل شد حس کردم که برخوردهایشان تندتر شده است. حتی در روند پزشکیم نیز اخلال ایجاد کردند. چون اصل نامه های پزشک قانونی که مبنی بر بستری شدن من بود را دادگاه ویژه روحانیت گرفت تا از آنها کپی بگیرد و ضمیمه پرونده ام کند اما هرگز آنها را پس نداد.»

آرش هنرور شجاعی در مورد اینکه براساس چه مدارکی اتهام جاسوسی در پرونده او مطرح شده است نیز گفت: « من تا ۱۱ سالگی در آلمان بزرگ شدم. ظاهرا برایشان مسئله بود کسیکه در آلمان بزرگ شده و خانواده اش نیز مذهبی نیست چرا می خواهد طلبه شود. در ضمن اینکه من متون آلمانی را ترجمه می کردم که به اصطلاح می گفتند فرهنگ و ادبیات آلمانی را ترویج می کنم در حالیکه کارم کاملا فرهنگی بود و همچنین در موسسه “گوته” از سال ۸۰ تا ۸۳ زبان آلمانی تدریس می کردم. البته زمانیکه این فعالیت ها را انجام می دادم هیچ مشکلی برایم پیش نیامد و حتی در همان زمان مدتی به عنوان مجری در صدا و سیما هم کار می کردم. اما پس از بازداشتم این فعالیت ها تبدیل به جاسوسی شد و آنها در تلاش بودند تا نشان دهند که حضورم در حوزه علمیه به دستور آلمانی ها برای کسب اطلاعات و نفوذ در جامعه روحانیت بوده است.»

آقای هنرور شجاعی در شرح آنچه ممکن است به طرح اتهام جاسوی و خلع لباس کرن او منجر شده باشد افزود: «‌شاید یکی از دلایلش این بود که من با سن خیلی کم وارد حوزه شدم و زود به درجه اجتهاد نائل شدم. مراجع از طیف های مختلف هستند، انقلابی، معترض و منتقد دولت که من در میان همه این طیف ها رفت و آمد داشتم و اطلاعات زیادی از هر کدامشان داشتم. در وبلاگم ” یادداشت ها و برداشت ها” تا زمانیکه بازداشت شدم به انتقال افکار و آثار مراجع دگر اندیش که منتقد ولایت فقیه و اعمال آیت الله خمینی بودند، می پرداختم. در این وبلاگ به کرات نقد ولایت فقیه صورت گرفته است البته نه با رویکرد سیاسی بلکه با رویکرد فقهی. و حالا که اینها اتهامم را تبلیغ علیه نظام از طریق تضعیف ولایت فقیه مطرح کردند خنده دار است چون طلبه اساسا کارش نقد و بیان نظراتش است. این حق من به عنوان طلبه بوده تا یافت هایم را مطرح کنم که اگر ایرادی دارد دیگران نقدش کنند. ضمن اینکه کتابی که در خصوص شرح حال و افکار مرحوم شریعدمداری نوشتم خیلی باعث حساسیت شد. احتمال نقد شریعتمداری جرمی است که نمی توان از آن گذشت! ضمن اینکه من از مراجعی که در حبس هستند دفاع کردم، مانند سید محمد شیرازی، سید حسن قمی، سید صادق روحانی و سایر مراجع مخالف نظام. همچنین من با دخالت حاکمیت در امور حوزه مخالف هستم. من با تعدادی از طلاب دیگر (امتحانات شورای مدیریت حوزه علمیه قم) را تحریم کردم. وقتی این شورا برپا شد دیدگاه مراجع سنتی این بود که شورا به این دلیل تشکیل شده تا حاکمیت از این طریق در کارهای حوزه علمیه دخالت کند. در سال ۱۳۷۴ آیت الله خامنه ای بیاناتی را در خصوص این شورا اظهار کردند که منظور این بود همه طلبه ها باید از سوی امتحان شورا مورد گزینش قرار بگیرند و اگر شورا آنها را انتخاب نکرد نمی توانند طلبه شوند. در طی این سال ها طیف طلبه های شبیه به من که حافظه استقلال حوزه بودند امتحانات شورا را محروم کردند. خلاصه کلام اینها چون نمی توانستند اعلام کنند یک روحانی و مدرس حوزه علمیه را دستگیر کردیم به دلیل اینکه ولایت فقیه را نقد کرده و از مراجع منتقد حمایت کرده است این اتهامات را به من چسباندند.»

در واقع اگر طلبه ای در امتحان این شورا شرکت نکند نمی تواند مدرک طلبه گی بگیرد اما به گفته آقای هنرور شجاعی می تواند به طریق سنتی تا جایی پیش برود که مراجع اجتهادش را تایید کنند: « از آن پس دیگر مورد تایید تمام روحانیون خواهد بود. من همین طور بودم، مدرکی نداشتم، از بودجه دولتی برای آموزش دوران طلبه گی استفاده نمی کردم. اما پس از اجتهادم استادم درخواست کرد تا من اجازه پوشیدن لباس روحانیت را پیدا کنم.»

این روحانی وب لاگ نویس با اشاره به اینکه دادگاه ویژه روحانیت را قبول ندارد و آن را غیر قانونی می داند به کمپین گفت: « ببینید دادگاه ویژه روحانیت فقط بر اساس یک آیین نامه شکل گرفته است. به استنناد اصل ۱۵۹ و ۱۷۲ قانون اساسی تنها مرجعه قضایی دادگستری است و دادگاه های خاص نظامی صرفا به جرائم خاص نظامی ها می پردازند همچنین بر اساس اصل ۱۷۳ قانون اساسی، دیوان عدالت اداری هم به شکایت مردم رسیدگی می کند. قانون گذار طبق قانون صرفا سه مرجع فوق را صالح به رسیدگی می داند و مراجع دیگر را قانونی نمی داند. لذا هم دادگاه انقلاب و هم دادسرا و دادگاه ویژه روحانیت از اساس غیرقانونی است و آرا صادره آن واجد ارزش قانونی نیست. به همین دلیل من هم دادگاه هم را قبول ندارم و حکمش را هم نافذ نمی دانم. به خصوص حکم خلع لباس روحانیت که به من داده شده است. این موضوع اساسا مربوط به روحانیت و مرجعیت است، و یک نمونه بارز از دخالت حاکمیت در امور حوزه و روحانیت است. من همان موقع که حکمم ابلاغ شد گفتم که شما لباسی به تن من نکردید که الان از لباسم بکنید، مراجع به تن من کردند.»