جوان ۱۹ ساله را در زندان اهواز کشتند
یکی ازبستگان ناصر آلبوشوکه درفشان، جوان ۱۹ ساله ای که اوایل بهمن ماه در بازداشتگاه اطلاعات اهواز جان باخت در مصاحبه با "روز" گفت مسئولان، علت جان باختن او را خودکشی عنوان کرده اند.
ناصر آلبوشوکه درفشان همزمان با ناآرامی های شوش و حمیدیه، در اهواز بازداشت شد و ۴ روز بعد جنازه او را در حالی تحویل خانواده اش دادند که آثار ضرب و جرح بر روی پیکر او وجود داشت.
اوایل بهمن ماه در شوش و حمیدیه بیش از ۵۰ نفر بازداشت شدند؛ براساس گزارش ها، این افراد در ارتباط با شعارنویسی روی دیوارها و ترغیب مردم به تحریم انتخابات مجلس شورای اسلامی بازداشت شده بودند. همزمان اعلام شد که سه نفر از بازداشت شدگان یعنی ناصر آلبوشوکه درفشان، محمد کعبی و رضا مغامسی در زندان جان باخته اند.
این در حالیست که کمال آلبوشوکه، پسر عمه ناصر آلبوشوکه به "روز" میگوید او هیچ ارتباطی با ناآرامی های شوش و حمیدیه نداشته است. او همچنین توضیح میدهد که مسئولان علت مرگ را خودکشی عنوان کرده اند درحالیکه آثار ضرب و جرح و کبودی در بدن ناصر نمایان بوده است.
ممکن است بگویید ناصر چرا بازداشت شد؟ آیا فعالیتی داشت؟
ناصر تنها ۱۹ سال داشت و در مغازه اش در خیابان نادری اهواز بازداشت شد. بازداشت او هم همزمان با دستگیری های شوش و حمیدیه بود اما او هیچ ارتباطی با آن مسائل نداشت. هیچ وقت هم نگفتند اصلا برای چه او را بازداشت کرده اند. در نهایت و پس از پیگیری های خانواده گفتند که اتهام او اقدام علیه امنیت ملی بوده است اما نگفتند او چه کرده بود که چنین اتهامی به او نسبت داده اند.
چگونه از جان باختن او مطلع شدید؟
خانواده هیچ اطلاعی از وضعیت او نداشت تا اینکه ۴ روز بعد از بازداشت از اداره اطلاعات به خانواده زنگ زدند گفتند بیایید پسرتان را ببرید. دایی من هم خوشحال بود و به امید اینکه میخواهند او را آزاد کنند سند تهیه کرد و با خود برد. مادر ناصر ساندویچ درست کرده بود که الان بعد از چند روز پسرم حتما گرسنه است در بازداشتگاه و... اما رفتند و با جنازه ناصر مواجه شدند.
در واقع تماس برای این بوده که جنازه را تحویل دهند؟
بله ولی وقتی تماس گرفته بودند این را نگفتند فقط گفتند بیایید پسرتان را ببرید. دایی ام که رسیده دیده آمبولانسی آمده و دارند یک نفر را می برند. از پیراهن ناصر می شناسد و به سمت آمبولانس می رود و می بیند که جنازه ناصر است.
درباره علت مرگ چه گفتند؟
گفتند که خودش را کشته است در حالیکه آثار ضرب و جرح در صورت، سینه و بدن ناصر وجود داشته. گردنش کبود بوده و انگار که طنابی قبلا دور گردنش بوده است. بعد گفتند حق ندارید مراسم بگیرید. دایی ام اعتراض کرد و جنازه را ندادند. جنازه ناصر را بردند سردخانه بیمارستان گلستان اهواز و ۱۱ روز آنجا ماند بعد جنازه را به این شرط دادند که خانواده سکوت کنند و حرفی نزنند و بیرون از اهواز ببرند. آنها هم جنازه را بردند شهر رامشیر (خلف آباد) و آنجا دفن کردند و مراسم گرفتند.
ناصر وقتی بازداشت شد سالم بود؟
بله هم سالم بود هم ورزشکار بود، هیچ مشکلی نداشت.
پزشکی قانونی چه نظری داد؟ در برگه فوت چه علتی را به عنوان علت مرگ نوشتند؟
هیچ برگه ای ندادند البته ممکن است برگه ای در پرونده گذاشته باشند اما برگه ای دست خانواده ندادند. فقط یکی از پزشکان آنجا گفته بود علت مرگ خفگی بوده است و ضربه ای که خورده.
خانواده شما در این زمینه پی گیری کردند؟
بله دایی من شکایت کرد اما هیچ پاسخی ندادند. اصلا رسیدگی نکردند و مسکوت گذاشتند. خیلی پیگیری کرد و در نهایت گفتند که او اقدام علیه امنیت ملی کرده بود اما هر چه سئوال کردند که مگر چه کرده بود که اقدام علیه امنیت ملی باشد جوابی ندادند.
گفتید ناصر هیچ فعالیتی نداشت درست است؟
ناصر تازه از سربازی برگشته بود و دایی ام در خیابان نادری اهواز برای او مغازه ای گرفته بود. مغازه لباس فروشی بود و او هیچ فعالیتی نداشت و ما هنوز هم نمیدانیم و کسی پاسخ هم نمیدهد که اصلا برای چه او را بازداشت کردند، چرا او را کشتند. او چه دلیلی برای خودکشی داشت که میگویند خودش را کشته است. یک آدم سالم را بازداشت کرده و برده اند بازداشتگاه اطلاعات و بعد از ۴ روز جنازه اش را تحویل داده اند. به شکایت و سئوالات خانواده هم جوابی نمیدهند و فقط تهدید میکنند.
دو نفر دیگر از خانواده شما بازداشت هستند ممکن است درباره آنها بگویید؟ آیا بازداشت ناصر ارتباطی با آنها داشت؟
سید مختار البوشوکه ۲۵ ساله که موقع بازداشت سرباز بود و به مرخصی آمده بود و برادرش سید جابر البوشوکه که ۲۷ ساله است بیش از ۱۶ ماه است در بازداشت به سر می برند. آنها پسر عموهای من هستند. ما درباره علت بازداشت ناصر هیچ چیزی نمیدانیم و تاکنون هیچ توضیحی به خانواده نداده اند. اما مختار و جابر را به اقدام علیه امنیت ملی و محاربه و ارتباط با خارج متهم کرده اند. به تازگی هم دادگاهشان تشکیل شده که در دادگاه هم اتهاماتشان را رد کردند و گفتند که زیر شکنجه مجبور به اعتراف دروغ شده اند. آنها ماهها زیر شکنجه بودند؛ فک جابر را شکسته بودند، مختار هم دچار فراموشی شده و زیر شکنجه ناچار علیه خود اعتراف دروغ کرده اند. فعلا هم در انتظار حکم دادگاه هستند.
آنها چه نوع فعالیتی داشتند؟ به چه دلیلی بازداشت شدند؟
در اصل ۶ نفر بودند که بازداشت شدند و کمی بعد ۷ نفر دیگر هم بازداشت و با قرار وثیقه آزاد شدند اما آن ۶ نفر هنوز در بازداشت به سر می برند. دو پسرعموی من همراه با هادی راشدی، هاشم شعبانی اموری و محمدعلی اموری و همچنین رحمان عساکر که همه معلم هستند و کارمند آموزش و پرورش و از قشر فرهنگی هستند. آنها خواستار رفع تبعیض، ایجاد فرصت های شغلی برای مردم و حق تدریس به زبان مادری بودند؛ مسائلی که بر اساس قانون حق طبیعی مردم است، یعنی چیزی غیر قانونی نمیخواستند اما آنان را بازداشت کردند و این اتهامات واهی را زدند. متاسفانه نمیگویند که آنها را به دلیل این خواسته ها بازداشت کردیم بلکه اتهاماتی نظیر محاربه و اقدام علیه امنیت ملی و... میزنند در حالیکه هیچ یک از این اتهامات به آنها نمی چسبد.
در پایان آیا مساله ای هست که بخواهید مطرح کنید؟
من فقط آرزو میکنم صدای خانواده های این بچه هایی که کشته شدند، و بچه هایی که در زندان ها در بدترین شرایط هستند به گوش مردم برسد و روزی این کشتارها و اتهاماتی نظیر محاربه و مفسد فی الارض و... تمام شود و دیگر شاهد چنین چیزهایی نباشیم.