بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

سیروس الهی

درباره

سن: ۴۷
ملیت: آمريکا
مذهب: احتمال قوی اسلام
وضعیت تأهل: مجرد

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۱ آبان ۱۳۶۹
محل: شماره ۸ خیابان آنتوان بوردل، پاريس، فرانسه
نحوه کشته‌شدن: اعدام فراقضایی با سلاح گرم

ملاحظات

دکتر سیروس الهی به عنوان فردی خوش‌پوش، خوش‌بین و الهام‌بخش یاد می‌شود که زندگی بسیاری از افراد را به شکل مثبتی تحت تاثیر قرار داد.

اطلاعات مربوط به زندگی و اعدام فراقضایی آقای سیروس الهی از چندین صورت‌جلسه دادگاه [۱]، از جمله [داریوش] الهی علیه جمهوری اسلامی، 124 F. Supp. 2d 97 (دادگاه ناحیه‌ای کلمبیا، ۱۳۷۹) (نسخه دیجیتال منتشر شده در Justia.com)، سیروس الهی؛ رونوشت جلسات دادگاه، ۱۹ آبان ۱۳۷۹ (نسخه دیجیتال منتشر شده در وب‌سایت مرکز اسناد حقوق بشر ایران)، و مجموعه‌ای از انتشارات مطبوعاتی [۲] به دست آمده است. برای تکمیل اطلاعات از گزیده‌های چندین گزارش از جمله بدون پناهگاه امن: کارزار ترورهای بین‌المللی ایران. مرکز اسناد حقوق بشر ایران (نسخه دیجیتال، ۱۴ بهمن ۱۳۸۹)، کتاب به چالش کشیدن انقلاب ایران (منوچهر گنجی، ۱۳۸۱)، روندها در توطئه های ترور خارجی، تعقیب و آدم‌ربایی ایرانیان ، بهمن ۱۴۰۰، جلد ۱۵، شماره ۲ (نسخه دیجیتال)، و کتاب زندگی و روزگار شاه (غلامرضا افخمی، ۱۳۸۸)، ویدئوی ایران در حال گذار (یوتیوب، قسمت منتشر شده در ۷ شهریور ۱۳۹۲)، یک مصاحبه تلویزیونی با علی فلاحیان (۱۸ تیر ۱۳۹۶) و گزارش‌هایی از سوابق مرگ در ایالات متحده، گزارش شماره ۲۱۴۰ مجلس نمایندگان کنگره ایالات متحده، تاریخ ۶ مرداد ۱۳۳۳، و مؤسسه ملی آمار و مطالعات اقتصاد فرانسه (برای تاریخ فوت یزدان‌ستا) استفاده شده است.

سیروس الهی در سال ۱۳۲۲ در ایران به دنیا آمد. پدرش متخصص قلب و مادرش ماما بود. او بزرگ‌ترین فرزند از چهار فرزند خانواده بود. خانواده او در سال ۱۳۳۷ به ایالات متحده مهاجرت کردند. دکتر الهی در دبیرستانی در لانگ آیلند تحصیل کرد و سپس در دانشگاه امریکن واشنگتن دی‌سی ادامه تحصیل داد و مدرک کارشناسی و دکترای خود را در سال ۱۳۴۶ دریافت کرد. او تا سال ۱۳۵۱ در همان دانشگاه تدریس می‌کرد تا اینکه به ایران بازگشت.

پس از بازگشت به ایران، دکتر الهی به عنوان استادیار علوم سیاسی در دانشگاه ملی آن زمان (که اکنون دانشگاه بهشتی است) مشغول به کار شد. [۳] او به یک گروه غیررسمی اندیشکده [۴] پیوست که به تحلیل شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ایران می‌پرداخت و توصیه‌هایی را به شهبانو ارائه می‌داد. [۵] در سال ۱۳۵۵، دکتر الهی مشاور نزدیک وزیر وقت آموزش و پرورش، دکتر منوچهر گنجی، شد که تا زمان ترور دکتر الهی، دوست و معتمد او باقی ماند.

پس از انقلاب ۱۳۵۷، دکتر سیروس الهی به اتهام همکاری با رژیم گذشته توسط دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد. به گفته ابوالقاسم مصباحی [۶]، از همان لحظه مقامات ایرانی در صدد یافتن راهی برای حذف او به‌طور مخفیانه برآمدند، که این موضوع باعث شد دکتر الهی تصمیم به ترک ایران و زندگی در تبعید بگیرد. دکتر الهی و همسرش در ایالات متحده مستقر شدند و او به عنوان دانشیار در دانشگاه ایالتی میشیگان مشغول به کار شد.

دکتر الهی هم‌چنین شروع به فعالیت‌های سیاسی علیه حکومت تازه تاسیس جمهوری اسلامی کرد. در زمستان ۱۳۵۷، دکتر الهی به همراه دکتر گنجی و دو همکار دیگر، پایه‌های سازمان پرچم آزادی (درفش کاویانی) را بنا نهاد، سازمانی که امیدوار بود برای آزادی ایران و ایجاد یک جامعه کثرت‌گرا تلاش کند. [۷] بعدها، در سال ۱۳۶۵، دکتر الهی به پاریس نقل مکان کرد تا تمام وقت خود را به فعالیت در سازمان درفش کاویانی اختصاص دهد. او مسئول فعالیت‌های حساس و مخفی سازمان بود که شامل فعال‌سازی هسته‌های مقاومت و ارسال مخفیانه فرستنده‌های رادیویی به ایران می‌شد. در سال ۱۳۶۸، دکتر الهی به معاونت سازمان منصوب شد و سفرهای زیادی برای ترویج اهداف سازمان و سازمان‌دهی فعالیت‌های مخفیانه انجام داد. او مسئول بخش عمده‌ای از تبلیغات سازمان در ایران را بر عهده داشت. این تبلیغات از طریق برنامه‌های رادیویی و مطالب نوشته‌شده به صورت شب‌نامه‌ها و جزوه‌ها یا از طریق فکس به داخل کشور ارسال می‌شد. [۸]

دکتر سیروس الهی به عنوان فردی شیک‌پوش و خوش‌بین، و همچنین به عنوان مردی الهام‌بخش که تأثیر مثبت عمیقی بر زندگی بسیاری از افراد گذاشت، در یادها مانده است. الهام، خواهر کوچکترش که دکتر الهی برای او مانند یک پدر بود، در سال ۱۳۷۹ در نامه‌ای به دادگاه آمریکا درباره او نوشت: «...از آنجا که والدین ما زمانی که فرزندانشان کوچک بودند از هم جدا شدند، سیروس که بزرگ‌ترین فرزند بود، بسیاری از مسئولیت‌های پدرانه را برای خواهر و برادرهایش بر عهده گرفت. او ما را از نظر مالی و عاطفی حمایت می‌کرد، هزینه تحصیلات دانشگاهی هر یک از ما را تأمین می‌کرد و به عنوان مشاور دانشگاهی ما عمل می‌کرد، با این‌که که خودش نیز به عنوان دانشجو مشغول به تحصیل بود... امیدهای سیاسی [سیروس] برای ایران، کشوری مبتنی بر بردباری و احترام به حقوق همه افراد در یک دموکراسی کثرت‌گرا بود... او می‌گفت مردم نمی‌توانند انتظار داشته باشند که حکومت و شرایط بهتری داشته باشند مگر اینکه ابتدا بتوانند خودشان را بهبود بخشند.»

سازمان درفش کاویانی

سازمان درفش کاویانی  توسط بنیان‌گذاران خود به عنوان یک جنبش دموکراتیک مخالف رژیم آخوندی در ایران توصیف شده است. اهداف و مقاصد این سازمان، تحقق حقوق و آزادی‌های مردم ایران و برقراری یک دموکراسی کثرت‌گرا و پارلمانی در کشور بود. این سازمان یک نیروی نافرمانی مدنی برای هدایت مخالفان دموکراتیک علیه رژیم بنیادگرا بود و در داخل و خارج از کشور به ایجاد یک نیروی مقاومت سیاسی پرداخت. به گفته دکتر منوچهر گنجی، بنیان‌گذار و دبیر کل سازمان، سازمان درفش کاویانی توسط ایالات متحده آمریکا که در آن زمان به دنبال آزادسازی گروگان‌های آمریکایی در لبنان بود، تامین مالی می‌شد. دکتر گنجی تایید می‌کند که تدارکات این سازمان از مصر، فرانسه، ترکیه و کشورهای اسکاندیناوی تامین شده است.

این سازمان روزانه شش ساعت برنامه‌های رادیویی بر روی امواج کوتاه و متوسط از ایستگاهی مستقر در مصر پخش می‌کرد. همچنین فرستنده‌های رادیویی و تلویزیونی FM را به همراه نوارهای صوتی و تصویری برای انتشار اخبار و اطلاعات درباره رویدادها و نقض حقوق بشر در سراسر کشور به ایران ارسال می‌کرد. در طی ده سال، درفش کاویانی  بیش از ۲۲ هزار ساعت پخش رادیویی به ایران داشت. حامیان این سازمان  در داخل ایران شبکه‌ای از هسته‌های کوچک مقاومت را تشکیل داده بودند که هر یک بیش از پنج عضو نداشت.

در دوران ریاست‌جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی (۱۳۶۸-۱۳۷۶)، زمانی که توجه و منابع زیادی برای حذف مخالفان رژیم اختصاص داده شده بود، اعضای درفش کاویانی در داخل و خارج از ایران قربانی ترو‌رهای سیاسی شدند. در خارج از ایران، این افراد شامل دکتر سیروس الهی، سرهنگ عطاالله بای‌احمدی، عباس قلی‌زاده، دکتر رضا مظلومان، آیت‌الله عبدالمجید واعظی، فریدون فرخزاد و حمید امیر‌انصاری بودند.

پیشینه اعدام‌های فراقضایی توسط جمهوری اسلامی ایران

جمهوری اسلامی ایران ید طولایی در اعمال خشونت با انگیزه‌های سیاسی در ایران و اقصی نقاط جهان دارد. از انقلاب ۱۳۵۷ به بعد، عوامل جمهوری اسلامی در داخل و خارج از کشور دست به ربودن، ناپدید کردن و قتل تعداد زیادی از افرادی که فعالیتشان برایشان نامطلوب بود‍ه زده‌اند. تعداد قربانیان اعدام‌های فراقضایی در داخل کشور روشن نیست، اما این قتل‌ها از بهمن ۱۳۵۷ آغاز شده و در طول عمر جمهوری اسلامی در داخل و خارج از ایران تداوم داشته است. بنیاد عبدالرحمن برومند بیش از ۵۴۰ قتل را که به جمهوری اسلامی ایران نسبت داده می‌شود، در خارج از ایران شناسایی کرده است.

در خارج از ایران در کشورهایی چون فیلیپین، اندونزی، ژاپن، هند و پاکستان در آسیا، دوبی، عراق، و ترکیه در خاورمیانه، قبرس، فرانسه، ایتالیا، اتریش، سوئیس، آلمان، نروژ، سوئد و انگلستان در اروپا، و ایالات متحده آمریکا در آنسوی اقیانوس آتلانتیک، مخالفین به روش‌های مختلف توسط مامورین جمهوری اسلامی مورد سوقصد قرار گرفته و کشته شده‌اند. در بیشتر موارد اطلاعات زیادی در مورد این قتل‌ها منتشر نشده و مقامات محلی حکم بازداشتی صادر نکرده‌اند. اما شواهد، مدارک و ردپاهایی که از تحقیقات پلیس و مقامات قضایی محلی به دست آمده، فرضیه جنایت دولتی را تایید می‌کنند. در برخی موارد، این تحقیقات منجر به اخراج یا بازداشت دیپلمات‌های ایران شده است. در موارد محدودی در خارج از ایران، عاملان این قتل‌ها بازداشت و محاکمه شده‌اند و شواهد و مدارک ارائه شده، ارتباط متهمان با نهادهای حکومتی ایران را آشکار کرده‌ و حکم بازداشتی برای وزیر اطلاعات وقت ایران صادر شده است.

نوع تشکیلات و اجرای این قتل‌ها در داخل و خارج از ایران هم دال بر وجود الگوی واحدی است که بنا به گفته دادستان سوئیسی، رولان شاتلن، دارای پارامترهای مشترک و یک برنامه‌ریزی دقیق هستند. از تشابهات بین این قتل‌ها در کشورهای مختلف چنین استنباط می‌شود که دولت ایران آمر اصلی این جنایات است. 

مقامات ایران مسئولیت این قتل‌ها را رسما نپذیرفته‌اند و حتی این جنایات را به درگیری داخلی بین اعضای گروه‌های اپوزیسیون نسبت داده‌اند. معهذا این جنایات از نظر آرمانی و حقوقی از بدو تشکیل نظام توسط مقاماتش توجیه شده است. در بهار سال ۱۳۵۸، صادق خلخالی، اولین قاضی شرع دادگاه‌های انقلاب اسلامی تصمیم نظام را مبنی بر اجرای اعدام‌های فراقضایی رسما اعلام نمود و این تصمیم را چنین توجیه کرد: «...این‌ها محکوم به اعدام شدند، در نظر ملت ایران اگر کسی بخواهد در خارج، در هر کشوری، آنها را ترور کند، هیچ دولتی حق ندارد او را به عنوان تروریست محاکمه کند؛ زیرا او عامل اجرای حکم دادگاه انقلابی اسلامی است. لذا آنها مهدورالدم هستند و در هر جا باشند حکم درباره آن‌ها همین است.» بیش از ده سال پس از این اظهارات، علی فلاحیان، وزیر اطلاعات و امنیت نظام در حالیکه در مورد موفقیت نیروهای امنیتی سخن می‌راند، در مورد حذف مخالفین چنین گفت: «... ما موفق شدیم به بسیاری از این گروهک‌ها در خارج از کشور و در سر مرز ضرباتی وارد کنیم.» 

در عین حال مقامات مختلف سیاسی، قضایی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران در مقاطع و مناسبت‌های مختلف وجود سیاست و برنامه بلندمدت و بودجه برای اجرای این قتل‌ها و در برخی موارد انجام موفقیت‌آمیز آن‌ها را تایید کرده‌اند.

برای مطالعه متن کامل «پیشینه اعدام‌های فراقضایی توسط جمهوری اسلامی ایران» شامل اظهار نظر مقامات مختلف جمهوری اسلامی و سابقه تاریخی قتل‌ها، بر روی همین عنوان در نوار سمت راست کلیک کنید.

تهدید و اعدام فراقضایی آقای سیروس الهی

بنا بر اطلاعات موجود، آقای سیروس الهی در صبح روز اول آبان ۱۳۶۹ در راهروی ورودی ساختمان مسکونی منزلش در پاریس (u 8, rue Bourdelle à Paris (۱۵ به ضرب گلوله به قتل رسید. در آن صبح، او نتوانسته بود با همکار خود که معمولا او را به دفتر سازمان درفش کاویانی همراهی می‌کرد، ملاقات کند و بنابراین، آپارتمان خود را به تنهایی ترک کرد. مهاجم یا مهاجمان در طبقه همکف منتظر او بودند. دکتر الهی هشت بار مورد اصابت گلوله قرار گرفت که چهار گلوله به سر او برخورد کرد. [۱۴]

پس از انقلاب ۱۳۵۷، نام دکتر الهی در فهرستی از ۲۰۰ نفر که به عنوان «مخالفان و دشمنان حکومت جدید» شناخته شده و درخواست دستگیری آن‌ها شده بود، در مساجد سراسر ایران منتشر شد. به گفته دکتر گنجی، علاوه بر انتشار این فهرست، فتوایی (حکم شرعی) نیز صادر شده بود که خواستار مرگ دکتر الهی بود.

داریوش الهی، برادر دکتر الهی، شهادت داده است که برادرش تهدیدات متعددی دریافت کرده بود و چندین بار درباره ترس خود از امنیت جانی‌اش با او و همکارانش صحبت کرده بود. او اقداماتی برای کاهش خطر انجام داده بود، از جمله آموزش دفاع شخصی و حمل یک کیف دستی مخصوص با پوشش سربی برای استفاده به عنوان سپر. او زندگی عادی نداشت؛ از رفتن به هر مکانی به تنهایی اجتناب می‌کرد، اجازه نمی‌داد از او عکس گرفته شود یا از نشستن نزدیک پنجره در رستوران یا جاهای دیگر اجتناب می‌کرد، رانندگی نمی‌کرد و در را برای کسی باز نمی‌کرد زیرا می‌ترسید که هدف گلوله قرار بگیرد. در تیرماه ۱۳۶۹، دکتر الهی از برادرش خواست که قبری در یک قبرستان در آمریکا برای او بخرد.

به گفته وکیل خانواده الهی، در مهر ۱۳۶۹، مقامات فرانسوی اطلاعاتی دریافت کرده بودند مبنی بر اینکه تهدیدی قریب‌الوقوع علیه دکتر گنجی و دیگر اعضای سازمان درفش کاویانی، از جمله دکتر الهی، وجود دارد که آن‌ها را به این نتیجه رساند که جان این افراد در خطر فوری قرار گرفته است. با این حال، به دکتر الهی حفاظت پلیسی اعطا نشد. اطلاعات مربوط به این تهدید از سوی یک خبرچین به نام علی قربانی‌فر [۱۲] ارائه شد که با سرویس اطلاعاتی فرانسه همکاری می‌کرد. او یک مصرف کننده و فروشنده مواد مخدر بود که با مجتبی مشهدی دوستی نزدیکی داشت. آقای مشهدی در پاریس زنجیره‌ای از گاراژها را همراه با سایر ایرانیان اداره می‌کرد. [۱۳]

هیچ شاهد عینی برای این قتل وجود نداشت، اما شواهد فیزیکی جمع‌آوری‌شده از صحنه و نوع جراحات وارده به دکتر الهی، پلیس فرانسه را به این نتیجه رساند که او قبل از جان باختن با قاتل درگیر شده است. آزمایشات کالبدشکافی نشان داد که زیر ناخن‌های دکتر الهی تکه‌های پوست و پارچه وجود داشته است. یکی از مهاجمان با لباسی خون‌آلود صحنه را ترک کرده بود. اسلحه نیز در صحنه جرم باقی مانده بود. آزمایشات بالستیک اسلحه نشان داد که سلاح قتل یک تپانچه خودکار ۷.۶۵ میلی‌متری والتر ساخت رومانی با صداخفه‌کن بوده که در ترورهای دیگر مخالفان ایرانی نیز استفاده شده بود.

بر اساس اطلاعات موجود، هویت قاتل یا قاتلان دکتر الهی هرگز مشخص نشد، اگرچه کارآگاهان فرانسوی توانستند اطلاعات قابل توجهی درباره منشا این توطئه به دست آورند.

تحقیقات و شهادت‌های سه نفر، نشان می‌داد که مجتبی مشهدی، ۴۲ ساله، که از سال ۱۳۵۹ در پاریس زندگی می‌کرد، و غلام‌حسین یزدان‌ستا، که در اوایل سی‌سالگی خود بود، در قتل دکتر الهی دخیل هستند. هر دو نفر بعدها به جرم توطئه برای قتل دکتر الهی در دادگاه محکوم شدند. [۱۵]

بر اساس اسناد سرویس اطلاعاتی فرانسه، سرویس امنیتی این کشور در ۱۶ آبان ۱۳۶۸، طی یک عملیات تجسسی، جلسه‌ای را بین علی قربانی‌فر، علی آهنی (سفیر وقت ایران در فرانسه)، علی انگیزی (مدیر کل شرکت ایران ایر در فرانسه) و فردی به نام باقر (که بعداً به عنوان مسئول عملیات‌های اطلاعاتی ایران در اروپا معرفی شد) در فرودگاه اورلی، ثبت کرد. در آن جلسه، از قربانی‌فر خواسته شد تا در عملیات تروریستی علیه چهار مخالف رژیم ایران شرکت کند که نام تنها یکی از آن‌ها، منوچهر گنجی، ذکر شده بود. منبع دیگری نام سه نفر دیگر را ارائه می‌دهد: سیروس الهی، شجاع‌الدین شفا، و شاهدخت اشرف پهلوی. [۱۶] باقر، مشهدی را به عنوان مسئول عملیات علیه منوچهر گنجی تعیین کرد. اوایل دی‌ماه ۱۳۶۸، سرویس اطلاعاتی فرانسه متوجه شد که مشهدی برای وزارت اطلاعات ایران کار می‌کند. اواخر سال ۱۳۶۸، قربانی‌فر به دلیل جرم غیرمرتبط [مواد مخدر] زندانی شد. سرویس اطلاعاتی فرانسه فعالیت‌ها و تماس‌های مشهدی را به طور منظم زیر نظر گرفت و به طور مرتب از او بازجویی کرد. در ۱۱ تیر ۱۳۷۰، مشهدی اظهار داشت که در آبان ۱۳۶۸ و دوباره در دی ۱۳۶۸ از او خواسته شده بود تا تحقیقات در مورد سیروس الهی و سه نفر دیگر را انجام دهد.

غلام‌حسین یزدان‌ستا، مصرف‌کننده مواد مخدر سی و چند ساله و از آشنایان مشهدی، اعتراف کرد که در تابستان ۱۳۷۲، مشهدی به طور مخفیانه در مورد نقشش در عملیات منجر به قتل سیروس الهی به او صحبت کرده بود. به گفته یزدان‌ستا، مشهدی سلاحی با صداخفه‌کن را در اختیار قربانی‌فر قرار داده بود، اما قربانی‌فر بعدا از نقشه کنار کشید و سلاح را پس داد. یزدان‌ستا افزود که سرویس اطلاعاتی ایران وارد عمل شده و سیروس الهی را کشته است، اما نتوانست اطلاعات بیشتری ارائه دهد.

به گفته وکیل خانواده الهی در پاریس، آقای ژاک بودلز، که در دادگاه ایالات متحده شهادت داده بود، گفته است مشهدی از یزدان‌ستا خواسته بود تا نقشه را اجرا کند. او به یزدان‌ستا پول پیشنهاد کرده بود تا از سیروس الهی عکس بگیرد و به او گفته بود در صورتی که فرد شناسایی شده را به قتل برساند مبلغی اضافی دریافت خواهد کرد. [۱۷]

شاهدان دیگر، فرهاد قیاسوند و علی‌رضا قانعی میاندوآب، نیز شهادت دادند که مشهدی به آن‌ها گفته بود که او مامور وزارت اطلاعات و امنیت ایران در فرانسه است و و به ایران سفر کرده بود تا با علی فلاحیان، وزیر وقت اطلاعات و صادرکننده دستور ترور مخالفان، ملاقات کند. آن‌ها همچنین اظهار داشتند که مشهدی از آن‌ها برای اجرای این ترور درخواست کمک کرده بود. [۱۸]

یکی دیگر از شاهدان، ابوالقاسم مصباحی، که در دهه ۶۰ هماهنگ‌کننده خدمات اطلاعاتی ایران برای اروپا و غرب (یعنی ترور مخالفان رژیم در اروپا) بود و بعداً سومین مقام ارشد واواک (وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی) شد، در سال ۱۳۷۵ از ایران فرار کرد و به غرب پناهنده شد. به عنوان یک پناهنده، او شاهد کلیدی در محاکماتی درباره بسیاری از مخالفان ترور شده در آلمان، سوئیس و فرانسه بود. مصباحی در پاسخ به سوالات کتبی بازپرس تحقیقات، قاضی برگر، تایید کرد که ترور دکتر الهی توسط مقامات دولتی ایران سازماندهی و اجرا شده است. او هویت قاتلان و منابع مالی عملیات‌های تروریستی را می‌دانست و همچنین ادعا کرد که در انتخاب مشهدی به جای وحید گرجی -که در پی بمب‌گذاری‌های زنجیره‌ای در اماکن عمومی در پاریس در سال‌های ۱۳۶۴-۱۳۶۵ از فرانسه اخراج شده بود- مشارکت داشته است. [۱۹]

واکنش مسئولان فرانسوی

مشهدی و یزدان‌ستا در تاریخ ۲۹ آذر ۱۳۷۲ دستگیر شدند و به اتهام «همکاری با یک سازمان تروریستی» مورد پیگرد قانونی قرار گرفتند. در آن زمان، مشهدی در حال زیر نظر گرفتن مترجم پلیس فرانسه، متیو.گ بود که در پرونده ترور شاپور بختیار در سال ۱۳۷۰ در حومه پاریس به‌عنوان مترجم حضور داشت. مشهدی قبلاً عکس و آدرس این مترجم را به دست آورده بود. مشهدی هم‌چنین به اتهام همدستی در قتل سیروس الهی نیز متهم شد.

یزدان‌ستا و مشهدی در شهریور ۱۳۷۵ در دادگاه کیفری پاریس محاکمه شدند. آنها به مشارکت در ارتکاب چندین جرم در طول سال‌های ۱۳۶۹، ۱۳۷۰، ۱۳۷۱ و ۱۳۷۲ که در ارتباط با یک سازمان تروریستی انجام شده بود، از جمله تبانی برای ارتکاب جرم علیه الهی و/یا گنجی، متهم شدند. در تاریخ ۵ مهر ۱۳۷۵، دادگاه آنها را به اتهام توطئه برای ارتکاب اقدامات تروریستی در ارتباط با مترجم پلیس محکوم کرد. برای این اقدامات، مشهدی به هفت سال زندان به جرم «همکاری با مجرمان در ارتباط با یک اقدام تروریستی» و یزدان‌ستا به سه سال زندان محکوم شد. این محکومیت‌ها توسط دادگاه تجدیدنظر و دیوان عالی فرانسه تایید شدند.

بر اساس گفته‌های دکتر گنجی و آقای بودلز، وکیل خانواده الهی در دادگاه پاریس، یزدان‌ستا در دوران زندان به‌طور کامل با قاضی بازپرس (قاضی ژان-لوئی بروگر) همکاری کرده و اطلاعات مهمی ارائه داد که مشهدی و علی فلاحیان (وزیر اطلاعات ایران) را در ترور سیروس الهی متهم می‌کرد. او اعتراف کرد که مشهدی از او خواسته بود که این ترور را انجام دهد.

یزدان‌ستا در تاریخ ۴ مهر ۱۳۷۷، دو روز پیش از آزادی‌اش و در سن ۳۸ سالگی در زندان درگذشت. به گفته دکتر گنجی، یزدان‌ستا در زندان به قتل رسیده است. به گزارش مرکز اسناد حقوق بشر ایران «یزدان‌ستا در تاریخ ۴ مهر ۱۳۷۷ در زندان درگذشته است.»

مشهدی در تاریخ ۷ مهر ۱۳۷۸، سه هفته قبل از سفر رسمی محمد خاتمی، رئیس‌جمهور وقت ایران، تحت نظارت قضایی آزاد شد.

در تاریخ ۲۳ بهمن ۱۳۷۸، قاضی بروگر اتهامات جدیدی علیه مشهدی به جرم «همدستی در ترور در ارتباط با یک اقدام فردی یا جمعی به‌منظور ایجاد اخلال جدی در نظم عمومی از طریق ارعاب» مطرح کرد. دومین محاکمه مشهدی به اتهام قتل، از ۴ تا ۸ تیر ۱۳۸۰ برگزار شد. نبود یزدان‌ستا که دیگر زنده نبود تا شهادت بدهد، روند محاکمه را به شدت ضعیف کرد. دیگر شاهدان مهم از جمله علی‌رضا قانعی‌ میاندوآب، فرهاد قیاسوند و پری‌رخ سکندری که پیش‌تر در مقابل قاضی بازپرس شهادت داده بودند، در این محاکمه غایب بودند. شاهدان توسط دیپلمات‌ها و نمایندگان ایرانی تهدید شده بودند که در صورت شهادت علیه مشهدی با اقدامات تلافی‌جویانه مواجه خواهند شد. مصباحی، یکی از جداشدگان از حکومت ایران، نیز غایب بود. او موافقت کرده بود در صورتی که از آلمان به دادگاه و سپس در بازگشت به آلمان تحت حفاظت قرار گیرد، در دادگاه شهادت خواهد داد. در روز محاکمه، مأموران امنیتی آلمان او را تا مرز فرانسه همراهی کردند، اما ماموران امنیتی فرانسه که قرار بود امنیت او را در فرانسه تضمین کنند، در مرز حاضر نشدند تا او را به دادگاه ببرند. [۲۰]

قاضی پرونده همچنین به نحوه برخورد سرویس اطلاعاتی فرانسه با این پرونده توجه ویژه‌ای داشت و از یکی از شاهدان دولتی پرسید: «با تمام ارتباطات و کانال‌هایی که داشتید، چگونه نتوانستید از وقوع قتل جلوگیری کنید؟» شاهد پاسخ داد: «نمی‌توانم به همه سؤالات شما پاسخ دهم. من یک مامور اطلاعاتی با مسئولیت‌های سنگین هستم. چیزهایی هست که نمی‌توانم درباره آنها صحبت کنم.»

وکلای مشهدی از ترفندهای حقوقی برای آزادی او استفاده کردند. در دفاعیه به کنوانسیون اروپایی حقوق بشر استناد شده بود که طبق آن، افراد منتظر محاکمه باید در یک بازه زمانی معقول محاکمه شوند، اما مهلت دادگاه پاریس برای این کار منقضی شده بود. دستگاه قضایی، اطلاعاتی با قدمت ۱۰ ساله در اختیار داشت و حکم بازداشت (با اینکه موقت بود) مربوط به سال ۱۳۷۲ بود. [۲۱]

در پایان جلسه دادگاه، مدعی‌العموم درخواست حکم بیست سال زندان برای مشهدی کرد. با این حال، در تاریخ ۸ تیر ۱۳۸۰، هیئت منصفه متشکل از پنج قاضی، مشهدی را با استناد به سوالات بی‌پاسخی زیاد که در طول محاکمه مطرح شده بود، تبرئه کرد.

دادگاه حکم داد که ترور دکتر سیروس الهی برنامه‌ریزی شده و یک اقدام توطئه‌آمیز بوده است، اما اشاره‌ای به اینکه چه کسی مسئول تصمیم‌گیری یا اجرای این قتل‌ها بوده، نکرد و بدین ترتیب، مشهدی آزاد شد. مشهدی که با زنی فرانسوی ازدواج کرده همچنان به زندگی و کار در فرانسه ادامه می دهد. او در فهرست شرکت‌ها به‌عنوان مدیر یک شرکت حمل و نقل جاده‌ای ثبت شده که در سال ۱۳۸۹ در فرانسه تاسیس شده است. [۲۲]

واکنش مسئولان ایرانی

پس از این ترور، هیچ خبری در رسانه‌ها و محافل عمومی منتشر نشد و فضایی از سکوت مطلق حاکم بود. اما با گذشت زمان، برخی از روزنامه‌ها به تدریج به این قتل اشاره کردند. پس از ترور شاپور بختیار در فرانسه در ۱۵ مرداد ۱۳۷۰ (ده ماه بعد)، روزنامه جمهوری اسلامی با افتخار از عزم و اراده عاملان ترور مخالفان در پاریس صحبت کرد. این روزنامه نه تنها سیروس الهی را نام برد، بلکه به ضعف و ناکارآمدی پلیس و سرویس‌های امنیتی فرانسه نیز اشاره کرد و آنها را آسیب‌پذیر توصیف نمود. [۲۳] پس از ترور شاپور بختیار در پاریس، «باقر» به مشهدی گفته بود: «آنها قادرند هر جا و هر زمانی ضربه بزنند.» 

در سال ۱۳۸۶، ایرنا (خبرگزاری جمهوری اسلامی) در مقاله‌ای درباره نتیجه یک جلسه دادگاه در آمریکا علیه جمهوری اسلامی، سیروس الهی را به‌عنوان یک ضدانقلابی معرفی کرد که در سال ۱۳۶۹ ترور شده بود. [۲۴]

واکنش خانواده

بازماندگان دکتر الهی والدین و سه تا هم نژاد کوچکتر هستند. او تابعیت ایالات متحده آمریکا را داشت بنابراین برادرش، داریوش، شکایتی علیه جمهوری اسلامی ایران و وزارت اطلاعات و امنیت ایران در دادگاه‌های آمریکا مطرح کرد. در نظام حقوقی آمریکا، اگر یک شهروند آمریکایی در خارج از کشور به قتل برسد، دادگاه‌های آمریکایی می‌توانند مرتکبان این قتل را مورد پیگرد قانونی قرار دهند. [۲۵]

در تاریخ ۳۰ آذر ۱۳۷۹، دادگاه ناحیه کلمبیا بر اساس پرونده دقیقی که توسط قاضی بازپرس فرانسوی جمع‌آوری شده بود، متهمان را گناهکار شناخت. این دادگاه جمهوری اسلامی ایران را محکوم به پرداخت ۳۱۱ میلیون دلار غرامت کرد. از این مبلغ، ۳۰۰ میلیون دلار به‌عنوان خسارت‌های تنبیهی تعیین شد.

تأثیرات بر خانواده

خواهر کوچکتر دکتر الهی، الهام، در شهادت کتبی خود برای دادگاه ناحیه‌ای آمریکا نوشت: «با توجه به همه توانایی‌ها و کارهایی که او انجام داد و عشقی که به ما داشت، می‌توانید تصور کنید که چه برادر فوق‌العاده‌ای بود و محور اصلی خانواده ما به شمار می‌رفت... مادرم تصمیم گرفت ازدواج نکند زیرا می‌خواست تمام وقت خود را به فرزندانش اختصاص دهد. او با ترور سیروس کاملا نابود شد...» به دلیل ابتلا به بیماری قلبی شدید، خبر ترور پسرش منجر به سکته قلبی دوم و فوت او شد. هر دو والدین دکتر الهی اندکی پس از این حادثه فوت کردند.

--------------------------------

  1. ترجمه‌ انگلیسی اسناد، گزارش‌ها، صورت‌جلسات مصاحبه‌ها با شاهدان و خلاصه‌ای از اظهارات شاهدان کلیدی که در دادگاه پاریس به زبان اصلی ارائه شده و بعدها در سال ۱۳۷۹ به‌عنوان «مستندات» در پرونده‌های دادگاه ایالات متحده گنجانده شد.
  2. کیهان (لندن)، شماره ۴۸۸ (۱۶ دی ۱۳۷۱)؛ شماره ۶۲۶ (۱۱ مهر ۱۳۷۵)؛ شماره ۸۶۴ (۱۴ تیر ۱۳۸۰)؛ لوموند (۲۵ مهر ۱۳۶۹)؛ لیبراسیون (۲۳ مهر ۱۳۷۸)؛ نیویورک تایمز (۲ آبان ۱۳۶۹)؛ ۳۰ سال شکست منتشر شده در خبرگزاری فارس (۲۰ بهمن ۱۳۸۷)؛ خبرگزاری جمهوری اسلامی (۱۰ خرداد ۱۳۸۶)؛ رادیو فردا (۵ تیر ۱۳۸۰)؛ خبرگزاری ایران پرس (مقاله منتشر شده در خرداد ۱۳۸۰).
  3. پرونده [داریوش] الهی علیه جمهوری اسلامی ایران، 124F.Supp.2d 97 (D.D.C 2000), *103
  4. کتاب «زندگی و روزگار شاه» نوشته غلامرضا افخمی، ۱۳۸۸، انتشارات دانشگاه کالیفرنیا، صفحه ۴۳۳
  5. ایران در حال گذار، ۰۷/۰۶/۱۳۹۲، به یاد دکتر سیروس الهی؛ سیروس الهی، رونوشت جلسات دادرسی.
  6. ابوالقاسم مصباحی یکی از مقامات ارشد سابق سرویس اطلاعاتی ایران و مسئول عملیات‌های ویژه در اروپا بود. او بعدها به غرب پناهنده شد و به‌عنوان شاهد کلیدی در محاکمه عاملان ترور مخالفان در آلمان و فرانسه نقش داشت. زندگی مصباحی موضوع یک مستند به نام  «شاهدC»  بود که توسط فرانک گاربلی در سوئیس و فرانسه در سال ۱۳۹۰ ساخته شد.
  7. کتاب «به چالش کشیدن انقلاب ایران»، نوشته دکتر منوچهر گنجی، سال ۱۳۸۱، صفحه ۵۴.
  8. بدون پناهگاه امن: کارزار ترورهای بین‌المللی ایران. مرکز اسناد حقوق بشر ایران، ۱۴ بهمن ۱۳۸۹، بخش ۴.۶، صفحات ۲۸۶ تا ۲۸۸.
  9. از اولین قتل‌های شناخته‌شده که یک هفته پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ رخ داد، قتل آقای پرویز (ارسطو) سیاح سینا، اسقف یک کلیسا در شهر شیراز بود. ترور آقای شهریار شفیق، افسر نیروی دریایی شاهنشاهی، در آذر ۱۳۵۸ در پاریس نیز از اولین قتل‌هایی است که توسط جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور انجام شده است. این قتل‌ها در سال‌های بعد نیز، هم در داخل و هم در خارج از کشور و به اشکال مختلف ادامه یافت.
  10. تحقیقات مربوط به قتل شخصیت‌های شناخته شده در فرانسه، آلمان و سوئیس مدارک و شواهدی به دست داده که نشان می‌دهد مقامات و کارکنان دولت جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان همدستان و عاملان اصلی [در این قتل‌ها] نقش داشته‌اند. در فرانسه، معاون وزیر پست و تلگراف جمهوری اسلامی به‌صورت غیابی به اتهام قتل شاپور بختیار نخست وزیر سابق و دستیارش سروش کتیبه به حبس ابد محکوم شد. در آلمان (برلین)، مأموران امنیتی جمهوری اسلامی و عوامل حزب‌الله لبنان به اتهام قتل چهار رهبر مخالف کرد به حبس ابد محکوم شدند. در ارتباط با این پرونده، مقامات قضایی آلمان حکم جلب بین‌المللی برای علی فلاحیان، وزیر وقت اطلاعات جمهوری اسلامی، صادر کردند.
  11. چند روز قبل از قتل آقای مختاری، داریوش فروهر و همسرش پروانه اسکندری، رهبران حزب ملت ایران، به طرز فجیعی در خانه خود به قتل رسیدند. پس از پیدا شدن جسد آقای مختاری، جسد محمد جعفر پوینده، چهره ادبی شناخته‌شده دیگری، در روستایی نزدیک شهر کرج کشف شد. پرونده این چهار نفر به «قتل‌های زنجیره‌ای» معروف شد.
  12. قربانی‌فر برادر منوچهر قربانی‌فر، دلال اسلحه‌ای است که در ماجرای ایران-کنترا دخیل بود. https://www.radiofarda.com/a/1126593.html، ۵ تیر ۱۳۸۰؛ سیروس الهی، رونوشت دادرسی، ۱۹ آبان ۱۳۷۹، شهادت ژاک بودلز، *۱۳۰، *۱۳۱ و *۱۳۷.
  13. صورت‌جلسه شهادت شهود مورخ ۲۲ فروردین ۱۳۷۴، اتاق آقای بروگر.
  14. رای دادگاه تجدیدنظر پاریس مورخ ۲۲ بهمن ۱۳۷۸.
  15. این افراد علی قربانی‌فر، حسین یزدان‌ستا و فرهاد قیاسوند بودند. صورت‌جلسه‌های مختلفی از اظهارات شاهدان که توسط بخش جنایی پلیس، دادگاه ناحیه پاریس، و سرویس اطلاعاتی فرانسه ثبت و به‌عنوان مستندات به پرونده‌های دادگاه ایالات متحده اضافه شدند؛ کیهان (لندن)، شماره ۴۸۸ (۱۶ دی ۱۳۷۱).
  16. «قضات، مامور ایرانی را پس از شش سال بازداشت موقت آزاد کردند»، روزنامه لا لیبرسیون، ۱۳۷۰.
  17. صورت‌جلسه شهادت شاهد مورخ ۱ بهمن ۱۳۷۲، دادگاه ناحیه پاریس، دفتر قاضی بازپرس.
  18. صورت‌جلسه اطلاعات مربوط به فعالیت‌ها و اظهارات مشهدی، یادداشت ۳۰۲، ۹۱.
  19. منبع منتشر نشده، تحقیقات بنیاد عبدالرحمان برومند.
  20. مصاحبه بنیاد عبدالرحمان برومند با ژاک بودلز، وکیل خانواده الهی. پاریس، تیر-مرداد ۱۴۰۲.
  21. کیهان (لندن)، شماره ۸۶۴ (۱۴ تیر ۱۳۸۰)، صفحه ۳.
  22. اینفوگراف (پایگاه اطلاعات شرکت‌ها).
  23. روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۷ شهریور ۱۳۷۰.
  24. «دادگاه آمریکایی دستور توقیف ۸.۲ میلیون دلار از دارایی‌های ایران را صادر کرد»، خبرگزاری ایرنا، ۱۱ خرداد ۱۳۸۶.
  25. [۲] قانون امنیت و ضدتروریسم ۱۹۸۶، مستند ۸۹، ایران بریف ۱۳ آذر ۱۳۷۴؛ [۱] پرونده [داریوش] الهی علیه جمهوری اسلامی ایران، 124 F.Supp.2d 97 (D.D.C 2000)، *103 و سیروس الهی، رونوشت دادرسی، ۱۹ آبان ۱۳۷۹، شهادت داریوش الهی، *155.

تصحیح و یا تکمیل کنید