یادبود امید
زنان و مردانی که با سرگذشتشان در این صفحه آشنا می شوید امروز شهروندان شهری خاموش اند که امید نام دارد. در این شهر قربانیان جبر و ستم از یاد و خاطره حیاتی دیگر یافته اند.
این جا شهروندان را اصل، نسب، مذهب، قومیت و ملیت های گوناگون است، با کردار و پندارهای گوناگون و گاه متضاد. اما پیوندشان را درامید انسانیت و حقوق طبیعی شان قوام می بخشد. دلیل اشتراکشان در شهروندی این است که هر کدام یک روز به بیداد و نامردمی از حق حیات محروم شده اند. و آن روزکه سرنوشتی به تباهی کشیده می شد، زندگی خانواده ای متلاشی می گردید و دردی توصیف ناپذیر بر آنان تحمیل می شد، این همه را جهان دورادور نظاره می کرد.
ناصر وفایی…
فردی خوشنام، مهربان، صمیمی، دلسوز، مورد اعتماد، مسئول و دقیق بود: او در مطب شخصیاش بیماران کم بضاعت را رایگان معالجه میکرد.
میرتا استریر…
او یکی از کارکنان متعهد انجمن تعاونی یهودیان آرژانتین بود که به تنهایی سرپرستی سه فرزندش را در بوئنس آیرس به عهده داشت. در فقدان او، یکی از فرزندانش گفت: "مادر کارش را در انجمن تعاونی دوست می داشت."