یادبود امید
زنان و مردانی که با سرگذشتشان در این صفحه آشنا می شوید امروز شهروندان شهری خاموش اند که امید نام دارد. در این شهر قربانیان جبر و ستم از یاد و خاطره حیاتی دیگر یافته اند.
این جا شهروندان را اصل، نسب، مذهب، قومیت و ملیت های گوناگون است، با کردار و پندارهای گوناگون و گاه متضاد. اما پیوندشان را درامید انسانیت و حقوق طبیعی شان قوام می بخشد. دلیل اشتراکشان در شهروندی این است که هر کدام یک روز به بیداد و نامردمی از حق حیات محروم شده اند. و آن روزکه سرنوشتی به تباهی کشیده می شد، زندگی خانواده ای متلاشی می گردید و دردی توصیف ناپذیر بر آنان تحمیل می شد، این همه را جهان دورادور نظاره می کرد.
زکریا ریگی…
۲۱ ساله، بلوچ سنی، اهل زاهدان و مجرد بود. نسبت به حقوق دیگران حساس بود و نمیتوانست تحمل کند که به کسی ظلم بشود.
مهآفرید امیرخسروی…
وزیر اقتصاد دولت وقت آقای امیرخسروی را قهرمان صنعت کشور خواند و گفت که وی تاکنون ده هزار شغل در کشور ایجاد کرده است.
وحید حیدری…
جوانی پاک، سالم، و خوشاندام بود که در سرما و گرما زحمت میکشید تا لقمه نانی به دست بیاورد