بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

عبدالعزیز ریگی

درباره

سن: ۲۴
ملیت: ايران
مذهب: اسلام (سنی)
وضعیت تأهل: متاهل

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۱۳۷۹ — ۱۳۸۰
محل: خیابان امام خمینی، زاهدان، استان سيستان و بلوچستان، ايران
نحوه کشته‌شدن: اعدام فراقضایی با سلاح گرم
اتهامات: اتهام نامعلوم

ملاحظات

عبدالعزیز ریگی ازدواج کرده و در بازار زاهدان شغل آزاد داشت، مدتی در یک کارگاه مبل‌سازی و مدتی نیز در مرزهای ایران با پاکستان و افغانستان مشغول کار آزاد بود.

اطلاعات مربوط به اعدام فراقضایی آقای عبدالعزیز ریگی، فرزند آزاد، از طریق مصاحبه با یکی از نزدیکان و یک منبع مطلع به دست آمده است. (۱۹ شهریور۱۴۰۰،  ۱۸ مهر ۱۴۰۲) برای تکمیل اطلاعات زمینه‌ای این پرونده، از پایگاه اطلاع‌رسانی پلیس (١٢ تیر ١٣٨٤)، وب‌سایت المانیتور (۲۰۱۷)، گزارش سازمان ماینوریتی‌رایتز گروپ اینترنشنال (۲۰۱۸) و گزارش سازمان دیده‌بان حقوق بشر (۱۹۹۷) استفاده شده است.

آقای عبدالعزیز ریگی سال ۱۳۵۶ در یک خانواده بلوچ اهل سنت در زاهدان به دنیا آمد. او تحصیلات متوسطه را در زادگاهش زاهدان به پایان رساند. آقای ریگی متاهل بود و در بازار زاهدان شغل آزاد داشت. او مدتی در یک کارگاه مبل‌سازی و مدتی نیز در مرزهای ایران با پاکستان و افغانستان مشغول کار آزاد بود. (مصاحبه با یکی از نزدیکان، ۱۹ شهریور ۱۴۰۰)

آقای ریگی در میان ۱۳ خواهر و برادر، سومین فرزند خانواده بود. به گفته یک منبع مطلع،‌ عبدالعزیز ریگی عضو هیچ سازمان و گروه سیاسی نبود اما او نیز مانند بسیاری دیگر در آن‌ سال‌ها «که فضا به شدت امنیتی بود و جوانان بلوچ به صورت بی‌هدف و با شلیک‌های کور کشته می‌شدند» مخالف حکومت بود. (مصاحبه با منبع مطلع، ۱۸ مهر ۱۴۰۲) 

وضعیت بلوچ‌های ایران

گروه‌ قومی بلوچ یک الی سه در صد جمعیت ایران و اکثریت جمعیت استان سیستان و بلوچستان را را تشکیل می‌دهند، استانی که ۶۴ الی ۷۷ در صد ساکنان آن زیر خط فقر زندگی می‌کنند. علی‌رغم برخورداری از منابع نفت، گاز، طلا، و منابع دریایی و آبزیستی، حدوداً دو سوم ساکنان این استان از دسترسی به آب شرب محروم هستند. سیاستگزاری‌های اقتصادی نیز باعث شده سیستان و بلوچستان در زمینه‌های تعلیم و تربیت، بهداشت، و تغذیه، یکی از استان‌های به شدت محروم باقی بماند. (تحقیقات بنیاد برومند)

اقلیت بلوچ ایران اکثراً سنی‌مذهب‌اند در حالی که اکثریت جمعیت ایران مسلمان شیعه هستند. سیاست‌ها و اقدامات مسئولان، مبتنی بر ایجاد محدودیت برای اسلام سنی بوده است، اقداماتی نظیر محدود کردن و حتی جلوگیری از ساخت مساجد سنی در مناطقی که اکثریت جمعیت آن را شیعیان تشکیل می‌دهند (از جمله تهران)، تعطیل کردنِ خودسرانه نمازخانه‌ها و گردهمایی‌های سرورآمیز، و اِعمال خشونت از سوی نیروهای امنیتی نسبت به گروه‌های سنی که در ملاء عام نماز می‌خوانند. (ماینوریتی‌رایتز گروپ، ۲۰۱۸؛ دیده بان حقوق بشر: اقلیت‌های مذهبی‌؛ ۱۹۹۷، المانیتور، ۲۰۱۷).

فعالان بلوچ گزارش کرده‌اند که سرکوب حکومتی گروه‌های سنی بلوچ، از بهمن ماه سال ۱۳۷۲، یعنی زمانی که افراد محلی جهت اعتراض به تخریب یک مسجد سنی واقع در مشهد، در زاهدان تجمع کرده بودند، افزایش یافته است. گزارش‌ها حاکی از آن بود که ماموران دولتی به سوی جمعیت آتش گشوده و چندین فعال را بازداشت کرده‌اند. در طول سال‌ها، چندین شخصیت مذهبی و سیاسی در داخل و خارج از کشور به قتل رسیدند از جمله چهار روحانی سنی که بین سال‌های ۱۳۷۲ و۱۳۷۴ تحت شرایط مشکوک در گذشتند. (تحقیقات بنیاد برومند و سازمان ملل؛ مقاله کمپین بلوچ، ۲۵ بهمن ماه ۱۳۹۴)

پیشینه اعدام‌های فراقضایی توسط جمهوری اسلامی ایران

جمهوری اسلامی ایران ید طولایی در اعمال خشونت با انگیزه‌های سیاسی در ایران و اقصی نقاط جهان دارد. از انقلاب ۱۳۵۷ به بعد، عوامل جمهوری اسلامی در داخل و خارج از کشور دست به ربودن، ناپدید کردن و قتل تعداد زیادی از افرادی که فعالیتشان برایشان نامطلوب بود‍ه زده‌اند. تعداد قربانیان اعدام‌های فراقضایی در داخل کشور روشن نیست، اما این قتل‌ها از بهمن ۱۳۵۷ آغاز شده و در طول عمر جمهوری اسلامی در داخل و خارج از ایران تداوم داشته است. بنیاد عبدالرحمن برومند بیش از ۵۴۰ قتل را که به جمهوری اسلامی ایران نسبت داده می‌شود، در خارج از ایران شناسایی کرده است.

در خارج از ایران در کشورهایی چون فیلیپین، اندونزی، ژاپن، هند و پاکستان در آسیا، دوبی، عراق، و ترکیه در خاورمیانه، قبرس، فرانسه، ایتالیا، اتریش، سوئیس، آلمان، نروژ، سوئد و انگلستان در اروپا، و ایالات متحده آمریکا در آنسوی اقیانوس آتلانتیک، مخالفین به روش‌های مختلف توسط مامورین جمهوری اسلامی مورد سوقصد قرار گرفته و کشته شده‌اند. در بیشتر موارد اطلاعات زیادی در مورد این قتل‌ها منتشر نشده و مقامات محلی حکم بازداشتی صادر نکرده‌اند. اما شواهد، مدارک و ردپاهایی که از تحقیقات پلیس و مقامات قضایی محلی به دست آمده، فرضیه جنایت دولتی را تایید می‌کنند. در برخی موارد، این تحقیقات منجر به اخراج یا بازداشت دیپلمات‌های ایران شده است. در موارد محدودی در خارج از ایران، عاملان این قتل‌ها بازداشت و محاکمه شده‌اند و شواهد و مدارک ارائه شده، ارتباط متهمان با نهادهای حکومتی ایران را آشکار کرده‌ و حکم بازداشتی برای وزیر اطلاعات وقت ایران صادر شده است.

نوع تشکیلات و اجرای این قتل‌ها در داخل و خارج از ایران هم دال بر وجود الگوی واحدی است که بنا به گفته دادستان سوئیسی، رولان شاتلن، دارای پارامترهای مشترک و یک برنامه‌ریزی دقیق هستند. از تشابهات بین این قتل‌ها در کشورهای مختلف چنین استنباط می‌شود که دولت ایران آمر اصلی این جنایات است. 

مقامات ایران مسئولیت این قتل‌ها را رسما نپذیرفته‌اند و حتی این جنایات را به درگیری داخلی بین اعضای گروه‌های اپوزیسیون نسبت داده‌اند. معهذا این جنایات از نظر آرمانی و حقوقی از بدو تشکیل نظام توسط مقاماتش توجیه شده است. در بهار سال ۱۳۵۸، صادق خلخالی، اولین قاضی شرع دادگاه‌های انقلاب اسلامی تصمیم نظام را مبنی بر اجرای اعدام‌های فراقضایی رسما اعلام نمود و این تصمیم را چنین توجیه کرد: «...این‌ها محکوم به اعدام شدند، در نظر ملت ایران اگر کسی بخواهد در خارج، در هر کشوری، آنها را ترور کند، هیچ دولتی حق ندارد او را به عنوان تروریست محاکمه کند؛ زیرا او عامل اجرای حکم دادگاه انقلابی اسلامی است. لذا آنها مهدورالدم هستند و در هر جا باشند حکم درباره آن‌ها همین است.» بیش از ده سال پس از این اظهارات، علی فلاحیان، وزیر اطلاعات و امنیت نظام در حالیکه در مورد موفقیت نیروهای امنیتی سخن می‌راند، در مورد حذف مخالفین چنین گفت: «... ما موفق شدیم به بسیاری از این گروهک‌ها در خارج از کشور و در سر مرز ضرباتی وارد کنیم.» 

در عین حال مقامات مختلف سیاسی، قضایی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران در مقاطع و مناسبت‌های مختلف وجود سیاست و برنامه بلندمدت و بودجه برای اجرای این قتل‌ها و در برخی موارد انجام موفقیت‌آمیز آن‌ها را تایید کرده‌اند.

برای مطالعه متن کامل «پیشینه اعدام‌های فراقضایی توسط جمهوری اسلامی ایران» شامل اظهار نظر مقامات مختلف جمهوری اسلامی و سابقه تاریخی قتل‌ها، بر روی همین عنوان در نوار سمت راست کلیک کنید.

اعدام فراقضایی آقای عبدالعزیز ریگی

زمستان سال ۱۳۸۰ ماموران یگان ویژه نیروی انتظامی زاهدان،‌ نزدیک «شرکت نفت» و جنب « سیلوی قدیم در ضلع غربی «خیابان امام خمینی» زاهدان به خودروی آقای عبدالعزیز ریگی «مشکوک» و به آن تیراندازی کردند. او ابتدا از ناحیه پا (زانو) زخمی شد اما به گفته یکی از نزدیکان، «افرادی که شاهد قتل او بودند به خانواده گفتند که سرهنگ دشتی‌زاده*، رئیس وقت اداره آگاهی زاهدان، شخصا تیر خلاص را به سر آقای ریگی شلیک کرد.» (مصاحبه با یکی از نزدیکان، ۱۹ شهریور ۱۴۰۰، مصاحبه با یک منبع مطلع، ۱۸ مهر ۱۴۰۲)

جسد آقای ریگی در زادگاهش زاهدان به خاک سپرده شد. او در زمان قتل ۲۴ساله بود. (مصاحبه با یکی از نزدیکان، ۱۹ شهریور ۱۴۰۰)

واکنش مسئولان

مسئولان حکومتی و رسانه‌های دولتی واکنشی رسمی به قتل آقای ریگی نشان ندادند، اما به گفته یکی از نزدیکان، جسد او را تا ۱۰ روز تحویل ندادند. به گفته این منبع، این نهادها در پاسخ به پیگیری پرونده از سوی خانواده نیز نه تنها پاسخگو نبودند،‌ بلکه رفتارشان به گونه‌ای بود که انگار «طلبکار هم هستند.» (مصاحبه با یکی از نزدیکان، ۱۹ شهریور ۱۴۰۰) 

واکنش خانواده

پدر آقای عبدالعزیز بلافاصله بعد از قتل فرزندش تلاش کرد موضوع قتل را پیگیری کند. خانواده نهایتا به دلیل عدم پاسخگویی نهادهای مربوطه، رسیدگی به این پرونده را به «خدا سپردند». (مصاحبه با یکی از نزدیکان، ۱۹ شهریور ۱۴۰۰) 

تاثیر بر خانواده

قتل آقای عبدالعزیز ریگی به عنوان سومین فرزند خانواده، تاثیرات زیادی بر این خانواده گذاشت. به گفته یکی از نزدیکان، پدر و مادر آقای ریگی در پی این قتل «شکسته» شدند. بی‌نتیجه بودن پیگیری‌های این واقعه به یکی از دلایلی تبدیل شد که برادر کوچکتر آقای ریگی به نام عبدالمالک ریگی سازمانی به نام جندالله** را تاسیس کرد و به این ترتیب به راه مبارزه مسلحانه در داخل ایران کشیده شد (مصاحبه با یکی از نزدیکان، ۱۹ شهریور ۱۴۰۰). پیامدهای تاسیس جندالله منجر به مهاجرت تعدادی از اعضای خانواده، اعدام و اعدام فراقضایی  تعداد دیگری از آنها شد.

-------------------------- 

*سرتیپ دوم عبدالله دشتی‌زاده، رئیس وقت پلیس شهرستان زاهدان و معاون آگاهی فرماندهی انتظامی سیستان و بلوچستان در تیرماه ۱۳۸۴ مورد هدف تیراندازی نیروهای مخالف حکومت ایران قرار گرفته و کشته شد. پلیس ایران ادعا کرد که آقای دشتی‌زاده و ۶ همراه نظامی دیگر از سوی آقای عبدالمالک ریگی کشته شدند. (پایگاه اطلاع‌رسانی پلیس، ١٢ تیر ١٣٨٤) اما به گفته یک منبع مطلع، آقای دشتی‌زاده به صورت ناگهانی کشته شد و قتل او به فعالیت‌های آقای ریگی ارتباطی نداشت (مصاحبه با بنیاد برومند، ۱۸ مهر ۱۴۰۲).
**سازمان جندالله که تحت عنوان «جنبش مقاومت مردمی ایران» فعالیت می‌کرد در سال ۱۳۸۲ بنیان‌گذاری شد. این سازمان هدف خود را تلاش برای تامین حقوق مذهبی و قومی قوم بلوچ و اهل سنت در استان سیستان و بلوچستان ایران اعلام کرد و تاکید كرده است که «یک گروه جدایی‌طلب» نیست. این گروه از سال ۱۳۸۴ دست به یک سلسله عملیات نظامی علیه نیروهای جمهوری اسلامی ایران زد که طی آن ده ها نفر از این نیروها را اسیر و یا به قتل رسانده است. متقابلا جمهوری اسلامی نیز به دستگیری و اعدام ده ها تن از اعضای این گروه پرداخته و عملیات نظامی در منطقه سیستان و بلوچستان همچنان ادامه دارد. (تحقیقات بنیاد برومند)  سازمان‌های جیش‌النصر و جیش‌العدل که بعدها تاسیس شدند به لحاظ ایده‌الوژیک خود را میراث دار سازمان جندالله به رهبری عبدالمالک ریگی می‌دانند.
خبر دستگیری عبدالمالک ریگی رهبر این گروه روز ۴ اسفند ۱۳۸۸ توسط وزارت اطلاعات ایران منتشر شد و تا به امروز چگونگی دستگیری وی در هاله ای از ابهام باقی مانده است. عبدالمالک ریگی در ۳۰ خرداد ۱۳۸۹ در زندان اوین به دار آویخته شد. تعدادی از اعضای جندالله با تجدید سازماندهی و ساختار تشکیلاتی و تجدید نظر در برخی روش‌های پیشین، در اواخر سال ۱۳۹۰ سازمان جیش‌العدل را به رهبری صلاح‌الدین فاروقی تاسیس کردند. جیش‌العدل خود را یک گروه سنی می‌داند که بر «فدرالیزم برای ایران و خودمختاری برای بلوچستان»‌ و «مبارزه مسلحانه با جمهوری اسلامی» تاکید دارد. (تحقیقات بنیاد برومند)
در حدود ۳ دهه گذشته درگیری‌های متقابل شدیدی میان این سازمان‌ها و نیروهای نظامی ایران رخ داده است.

تصحیح و یا تکمیل کنید