بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

افشین ولی

درباره

سن: ۱۲
ملیت: ايران
مذهب: بهائی
وضعیت تأهل: مجرد

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۱۹ خرداد ۱۳۶۹
محل: روستای حسین‌آباد، ساوجبلاغ، استان البرز، ايران
نحوه کشته‌شدن: نحوه دیگر اعدام فراقضایی

ملاحظات

اطلاعات در خصوص اعدام فراقضایی آقای  افشین ولی فرزند فرنگیس فروغی آرانی و عبادالله، از گزارش و مصاحبه برادر وی، پیام ولی در رادیو زمانه- فرزاد صیفی‌کاران (۲۶ خرداد ۱۴۰۰) و در فیس بوک (۵ تیر ۱۴۰۱) به دست آمده است. 

آقای ولی، کودکی ۱۲ ساله و در خانواده‌ی بهائی به دنیا آمد. او ساکن روستای حسین‌آباد از توابع شهرستان نظرآباد در استان فارس بود و در کلاس اول راهنمایی درس می‌خواند. به گفته برادر وی «او دانش‌آموز بسیار زرنگی بود و معدلش همیشه ۲۰ بود.» (رادیو زمانه) 

خانواده‌ی آقای ولی به دلیل بهائی بودن، بارها مورد تهدید امام جمعه و اهالی ده‌شان قرار گرفتند. پس از اینکه خانواده وی در سال ۱۳۶۵ از شهر نظرآباد به روستای حسین‌آباد آمدند و در آنجا شروع به ساختن خانه‌ای کردند، فشار به آنها شروع شد. بارها دیوارهای این خانه به دست جوان مسلمانی از اهالی روستا شبانه تخریب شد. این جوان یک بار در حین خراب کردن دیوار دستگیر می‌شود: «آن جوان که اسمش اصغر بود به برادرم می‌گوید که نمی‌گذاریم که بهائی دیگری به ده بیاید تا روستا را طلسم و نجس کند». (رادیو زمانه)

یک بار نیز در سال ۱۳۶۸جوان مزبور دست به ربودن خواهر آقای ولی زد که در حین ارتکاب جرم شناسایی شد. پدر وی به پاسگاه نظرآباد شکایت کرد اما بعد از میانجی‌گیری اهالی ده و عذرخواهی رسمی از پدر و مادر وی، پدر رضایت داد.

در اوایل بهار سال ۱۳۶۹ امام جمعه روستای حسین آباد در نماز جمعه علیه بهائیان سخنرانی می‌کند. برادر وی درباره این واقعه می‌گوید: «چهار پنج نفر از بچه‌ها که دور من جمع شده بودند تعریف کردند که آن آخوند گفته خون بهائیان مباح است و هر کسی یک بهائی را بکشد تمام گناهانش بخشوده می‌شود و به بهشت می‌رود. این چند جمله جزو جملاتی بود که خیلی روی من تاثیر گذاشت و در ذهنم نشست. هیچ‌وقت فراموش نکردم.» (رادیو زمانه)

قوانین بین‌المللی بطور اکید استفاده از مجازات اعدام را برای افرادی که در هنگام ارتکاب جرم زیر۱۸ سال سن بوده‌‌اند ممنوع کرده است. ایران به عنوان یکی از کشورهای عضو میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی و کنوانسیون حقوق کودک متعهد گشته است که افرادی را که در دوران کودکی مرتکب جرم شده‌‌اند اعدام نکند.

وضعیت بهائیان در جمهوری اسلامی 

جمهوری اسلامی جامعه بهائیان ایران را (که با حدود سیصد هزار عضو در سال ۱٣۵٧، [۱] یکی از پر‌شمارترین اقلیت‌های مذهبی کشور است) به صورت مداوم و سیستماتیک تحت آزار و سرکوب قرار داده و بهائیان را از اساسی‌ترین حقوق بشر محرومشان کرده است. قانون اساسی دین بهائی را به رسمیت نمی‌شناسد و مقامات کشور، این دین را الحادی تلقی می‌کنند. در نتیجه بهائیان از حقوق رسمی یک اقلیت مذهبی برخوردار نیستند. آنها نمی‌توانند مذهب‌شان را آشکار کنند و یا مراسم مذهبی خود را به جا آورند. آنان از هرگونه فعالیت در عرصه عمومی منع شده‌ و حقوق سیاسی، اجتماعی و اقتصادی‌شان به طور مدام نقض می‌شود بهائیان از حق تحصیل و به ویژه تحصیلات عالی و حق اشتغال در ادارات دولتی یا وابسته به دولت محرومند. آنها حتی برای تصاحب و مدیریت مشاغل آزاد هم امنیت ندارند و در موارد بسیاری محل کسب و کار آنها یا مورد هجوم افراد و گروه‌های وابسته به دولت قرارمی‌گیرند یا اینکه به خاطر امتناع از کار در روزهای مقدس دینی از سوی دولت پلمپ می‌شوند. حکومت ایران بهائیان را به طور مداوم و به بهانه‌های واهی بازداشت می‌کنند. [۲] 

بهائی‌ستیزی در ایران محدود به دوران حکومت جمهوری اسلامی نیست اما در دوران این حکومت شدت گرفت و نهادینه شد. در آستانه انقلاب نیز طرفداران آیت‌الله خمینی به منازل و محل‌های کسب و کار حمله می‌کردند و در برخی موارد به قتل  بهائیان دست زدند.

آیت‌اللّه خمینی در آستانه بازگشت از فرانسه به ایران  در پاسخ به پرسشی درباره‌ی آزادی سیاسی یا دینی بهائیان تحت حاکمیت دولت اسلامی چنین گفت: «آنها یک حزب سیاسی هستند؛ مضرّند. مقبول نخواهند بود». مصاحبه‌کننده سوال دیگری کرد: «آیا برای انجام شعائر دینی خود آزادی خواهند داشت؟» آیت‌اللّه جواب داد: «نه». خمینی پیشتر هم در سخنرانی‌های جداگانه‌ای از «خطر بهائیان برای رژیم شاه، اسلام، وحدت ملی، و امنیت ملی سخن می‌گفت.» (وبسایت آسو، ۱۴ مهر ۱۳۹۴)

مرگ آقای افشین ولی

بنا بر اطلاعات موجود، آقای ولی در روز شنبه ۱۹ خرداد ۱۳۶۹ زمانی که در حال بازی در روستا بود، با ضربه شدیدی به سرش به قتل رسید. مهاجمین پیکر او را به چاه قنات روستای حسین‌آباد پرت کردند.

برادر وی در این باره می‌گوید: «در ده مشغول بازی بودیم پس از مدتی بنده از افشین جدا شدم و به قسمت دیگری از روستا برای بازی رفتم و بعد از بازگشت به خانه متوجه شدیم که افشین هنوز به خانه برنگشته است. بعد از حدود ۵ ساعت جستجو با مادر و خواهر و برادرم در کل روستا، اثری از او پیدا نشد.» او می‌گوید: «نمی‌دانم به قلبم الهام شده بود، مستقیم رفتم سمت چاه قنات. وقتی رسیدم اسباب‌بازی افشین را روی آب دیدم. چاه عمقش حدود پنج متر بود و دو متر و نیم هم آب بالا آمده بود. جسد را ندیدم اما همین که اسباب‌بازی را دیدم به سرعت دویدم سمت خانه. با لکنت و به سختی فقط توانستم به برادر بزرگترم سمت چاه را نشان بدهم. وقتی به آنجا رفتند جسد را در چاه پیدا کردند و با کمک همسایه‌ها از قنات بیرون آوردند.» (رادیو زمانه)

پیکر آقای ولی را به پزشک قانونی منتقل کردند: «در پزشک قانونی شفاهی به پدر خانواده گفته شد که افشین یک قطره آب هم نخورده و مرگ او در اثر خفگی با آب نیست اما جای ضربه شدیدی در سرش پیدا شده و قبل از افتادن در چاه قنات فوت کرده است.» (رادیو زمانه) در ۲۰ خرداد پیکر آقای ولی در گورستان گلستان جاوید زرنان شهریار به خاک سپرده شد.

در روز مراسم ختم آقای ولی که در منزل خانواده برگزار شد، حدود ۲۰۰ نفر از اقوام و مهمان‌ها حضور داشتند. 

واکنش مسئولان

بنا بر اطلاعات موجود، در مراسم ختم اقای ولی، فرمانده پاسگاه نظرآباد به همراه ۲ مامور دیگر که همگی لباس فرم به تن داشتند نیز برای همدردی با خانواده شرکت داشتند.

با وجود اینکه پزشکی قانونی دلیل مرگ آقای ولی را ضربه شدید به سر او اعلام کرد، مسئولان تلاشی برای پیدا کردن قاتل نکردند.

واکنش خانواده

پدر آقای ولی معتقد بود که قتل پسرش به دست جوان‌های روستا اتفاق افتاده است اما قادر به اثبات آن نبود. «اما این راز در نهایت زمانی افشا شد که دو نفر از جوان‌های روستای حسین‌آباد به نام‌های «حُکم‌علی» و «اصغر» فوت کردند. زمانی که نفر دوم، یعنی حُکم‌علی بعد از ۱۷ سال فوت کرد، یکی از اهالی نظرآباد نزد آقای پیام ولی (برادر) می‌رود و می‌گوید که اصغر و حُکم‌علی، برادر او را کشته و به چاه قنات انداخته‌اند اما چون قاتلان تهدید کرده بودند اگر کسی به خانواده آنها اطلاع دهد او را هم خواهند کشت، تا بعد از مرگشان کسی جرات نکرد، این راز را فاش کند.» (رادیو زمانه) بعد از مدتی چند نفر دیگر از اهالی روستای حسین‌آباد و شهرستان نظرآباد نیز همین جریان را برای برادر آقای ولی تعریف کردند.

برادر آقای ولی بعد از کشته شدن یک شهروند بهائی به دست دو جوان  در یزد و تشابه قتل او با مرگ برادرش، ۶۲ نامه به مسئولان ارسان می‌کند و در باره‌ی قتل برادرش هم می‌نویسد. او زمانی که او برای پیگیری پلمپ مغازه‌اش به فرمانداری نظرآباد می‌رود، معاون سیاسی فرمانداری در مورد قتل برادرش می‌گوید: «‌معاون سیاسی فرمانداری تا من را دید با ناراحتی گفت شما چرا این همه نامه زدید؟ هر روز از وزارت کشور به ما زنگ می‌زنند و نامه می‌دهند که بروید تحقیق کنید. من در این دو هفته سه بار مجبور شدم به روستای حسین‌آباد بروم و در مورد برادرت تحقیق کنم. پرسیدم خب به چه نتیجه‌ای رسیدید؟ گفت مگر برادرت را فلانی و فلانی نکشتند؟ گفتم چرا. گفت این دو نفر مرده‌اند، حالا می‌خواهی بعد از مرگشان قصاص کنی؟» (رادیو زمانه)  

پس از گذشت ۳۱ سال برادر آقای ولی عکس آرامگاه برادرش را انتشار می‌دهد. او در این باره می‌گوید: «من این عکس را به منظور شکستن سکوت گرفتم. می‌خواستم نشان بدهم اگر می‌بینیم این ظلم و تبعیض ادامه دارد، شاید این سکوت ما است که باعث شده وجدان‌ها و افکار عمومی نسبت به این جریان سرکوب اعتراض نکنند. ولی وقتی که وجدان‌ها و افکار عمومی بیدار شوند، قطعا اعتراض می‌کنند و مانع از ادامه این روند سرکوب می‌شوند.»

تأثیرات بر خانواده

برادر آقای ولی بعد از ۳۱ سال هنگامی که می خواهد از برادرش بگوید، بعض راه صدایش را می‌بندد. «هنوز درد و رنج ناشی از غم کشته‌شدن افشین در صدای پیام موج می‌زند و تازه است.» (رادیو زمانه) 

---------------------------

۱) «مرگ تدریجی بهائیان ایران» نوشته‌ی ریچارد ن. اوستلینگ، مجله تایم به تاریخ ٢۰ فوریه ۱٩٨۴؛ و «تضییقات بهائیان ایران ۱۹٨۴־۱٨۴۴» نوشته‌ی داگلاس مارتین، پژوهش بهائی جلد ١٣/١۲ چاپ سال ۱۹٨۴، ص ۳. تعداد جمعیت فعلی بهائیان در ایران مشخص نیست.
۲) در قوانین کیفری ایران برای بهائیان هیچ حقی پیش‌بینی نشده است و آنان همواره در معرض سوءاستفاده و اعمال خشونت قرار دارند. چنانچه قربانی آزار و حمله شوند و مورد سرکوب قرار‌گیرند یا به قتل برسند، دادگاهی برای آنها حق تظلم و دادخواهی قائل نیست. مقامات قضایی ایران با استناد به فتوا‌ی بعضی مراجع تقلید که به موازات مجلس از منابع قانون گذاری محسوب می‌شوند، بهائیان را در زمره‌ مرتدین که تحت حمایت قانون نیستند قرار می‌دهند. یکی از این مراجع، آیت‌الله روح‌‌‌‌الله خمینی است که برای جرم ارتداد حکم اعدام تعیین کرده است و اعلام کرده که یک مسلمان نباید به جرم کشتن مرتد اعدام شود. 

تصحیح و یا تکمیل کنید