بنیاد عبدالرحمن برومند

برای حقوق بشر در ایران

https://www.iranrights.org
امید، یادبودی در دفاع از حقوق بشر در ایران
یک سرگذشت

مینو مجیدی

درباره

سن: ۶۲
ملیت: ايران
مذهب: اسلام (سنی)
وضعیت تأهل: متاهل

مورد

تاریخ کشته‌شدن: ۲۹ شهریور ۱۴۰۱
محل: رو به روی قنادی تابان ۲ (بلوار وحدت)، کرمانشاه، استان کرمانشاه، ايران
نحوه کشته‌شدن: شلیک خودسرانه
اتهامات: اتهام نامعلوم
سن در زمان ارتکاب جرم انتسابی: ۶۲

ملاحظات

مینو مجیدی پراز انرژی و شور زندگی بود و با محبت سرشار تکیه‌گاه خانواده بود. با مادر ژینا (مهسا) امینی احساس همدردی می‌کرد و نمی‌خواست جوانان معترض را تنها بگٰذارد. آن روز عصر از شوهرش جدا شد تا به معترضان بپیوندد.  

بخشی از اطلاعات در خصوص کشته شدن خانم مینو مجیدی، فرزند وحید مجیدی و وجیهه قویدل، متاهل و مادر سه فرزند، از طریق مصاحبه با فرزند او خانم رویا پیرایی به دست آمده است. (مصاحبه بنیاد برومند با رویا پیرایی،  ۱۸ بهمن ۱۴۰۱) بخش دیگری از اطلاعات این پرونده برگرفته از مصاحبه خانم مهسا پیرایی با رادیو زمانه است. (۱۵ آذر ۱۴۰۱)  خبر مربوط به قتل فراقضایی خانم مجیدی در گزارش سازمان عفوبین‌املل (۳۰ شهریور ۱۴۰۱)، وبسایت سازمان حقوق بشر کردستان (۳۰ شهریور ۱۴۰۱) و وبسایت سازمان حقوق بشری هنگاو (۳۱ شهریور ۱۴۰۱) نیز منتشر شده است. برای تکمیل اطلاعات پرونده خانم مجیدی همچنین از وبسایت‌های زنان نیروی تغییر‌، (۳۱ شهریور ۱۴۰۱)، صدای آمریکا، (۳۱ شهریور و ۷ آبان ۱۴۰۱)، ایران اینترنشنال، (۳۱ شهریور ۱۴۰۱)، رادیو فردا، (۲۱أبان ۱۴۰۱)، وب‌سایت مجله تایم (۱۶ آذر ۱۴۰۱)  استفاده شده است.

خانم مینو مجیدی متولد سال روز ۲۰ تیر ۱۳۳۹ در شهرستان قصرشیرین استان کرمانشاه است. او دوران کودکی و بزرگسالی را در کرمانشاه گذراند. خانم مجیدی، فارغ‌التحصیل مرکز تربیت معلم تبریز بود و در سال ۱۳۶۰ موفق به دریافت مدرک کاردانی تربیت معلم در رشته علوم تجربی شد. به گفته فرزندانش، او بعد از «انقلاب فرهنگی*» پاکسازی شد و دیگر نتوانست تدریس کند اما مدتی مربی تنیس روی میز ناشنوایان و کم شنوایان بود. (مصاحبه بنیاد برومند با رویا پیرایی،  ۱۸ بهمن ، رادیو زمانه، ۱۵ آذر ۱۴۰۱۱۴۰۱)

خانم مجیدی به مسایل سیاسی و اجتماعی حساس بود و به گفته فرزندش رویا پیرایی «همیشه به آزادی باور داشت و به آدمها اهمیت می‌داد.  با همه مهربان بود و  شخصیت حمایت‌گری داشت.» خانم پیرایی، می‌گوید: «مادرم زندگی‌اش را در راهی گذاشت به به آن باور داشت. او در تلاش برای آزادی بود و به دنبال عدالت برای مهسا و همه نسل جوان، کسانی مثل من بود.» (مصاحبه با آنجلینا جولی، مجله تایم، ۱۶ آذر ۱۴۰۱)  خانم مجیدی همچنین به ورزش، ادبیات و برای مدتی به اسب‌سواری علاقه‌مند بود. «او پراز انرژی و شور زندگی بود و با محبت سرشار تکیه‌گاه خانواده بود. با مادر ژینا (مهسا) امینی احساس همدردی می‌کرد و نمی‌خواست جوانان معترض را تنها بگٰذارد. آن روز عصر از شوهرش جدا شد تا به معترضان بپیوندد.» (وبسایت مجله تایم، ۱۶ آذر۱۴۰۱)

 خانم مجیدی  کُرد و متولد یک خانواده مسلمان اهل سنت بود اما مذهبی نبود. (مصاحبه با بنیاد برومند،  ۱۸ بهمن ۱۴۰۱)

خانم مجیدی در زمان مرگ ساکن کرمانشاه بود. او ۳ روز بعد از قتل ژینا/مهسا امینی در اعتراضات مربوط به آن شرکت کرد. (تایم، ۱۶ آذر) او روز حادثه پیش از جدا شدن از همسرش و پیوستن به تظاهرات در پاسخ به نگرانی او گفته بود: «من نروم، شما نروید، جوان مردم بروند و کشته شوند و بعد از سقوط بگوییم ما انقلاب کردیم؟» (مصاحبه با بنیاد برومند، ۶ فوریه ۲۰۲۳) 

پیش‌زمینه اعتراضات سال ۱۴۰۱(مهسا امینی)

کشته شدن ژینا (مهسا) امینی، زن ۲۲ ساله کرد در بازداشت، اعتراضات سراسری دیگری را در روز ۲۵  شهریور ماه ۱۴۰۱ در ایران کلید زد. امینی روز ۲۲ شهریور به دلیل بدحجابی توسط پلیس امنیت اخلاقی تهران بازداشت و در حالی که دچار مرگ مغزی شده بود به بیمارستان منتقل شد. اعتراضات به لحاظ خشم و استیصال مردم از رفتارهای گشت ارشاد، اظهارات گمراه کننده مقامات در خصوص علت مرگ مهسا، مصونیت مسببینِ اقدامات خشونت‌آمیز علیه بازداشتیان از مجازات، و کلاً در مخالفت با حجاب اجباری، در مقابل بیمارستان آغاز شد و در شهرستان سقز واقع در استان کردستان (محل دفن مهسا)  ادامه یافت. در بدو امر، دختران جوان و زنانی که روسری‌های خود را آتش می‌زدند، و کلاً نسل جوانی که شعار «زن، زندگی، آزادی»  سر می‌داد، هدایت این اعتراضات را بر عهده داشتند، اعتراضاتی که به سرعت ویژگی ضد رژیم به خود گرفت و طی آن معترضان خواستار سرنگونی جمهوری اسلامی شدند. گستره و استمرار این اعتراضات بی‌سابقه بود. اقدامات حکومت در جمع کردن پلیس امنیت اخلاقی از خیابان‌ها و دستگیری پیشگیرانه روزنامه نگاران و فعالان سیاسی و مدنی، نتوانست مانع از تداوم اعتراضات شود. تا اواسط آذر ماه ۱۴۰۱، اعتراضات به ۱۶۴ شهر و شهرستان، از جمله در محل‌هایی که هرگز هیچگونه اعتراضی به چشم ندیده بود، تسری یافته بود. قریب به ۱۵۰ دانشگاه، دبیرستان، کسب و کار، و گروه‌های صنفی مختلف، از جمله کارکنان صنعت نفت، تجار بازار تهران ( و دیگر بازرگانان)، آموزگاران، وکلای دادگستری (که تا تاریخ ۱۲ بهمن ماه ۱۴۰۱ ، دست کم ۴۹ تن از آنان بازداشت شده بودند)، هنرمندان، ورزشکاران، و حتی پزشکان نیز به نحوی از انحاء به اعتراضات پیوستند. علی‌رغم سرکوب خشونت‌آمیز و بازداشت‌های فله‌ای، اعتراضات با شدت هر چه تمام‌تر هفته‌ها ادامه داشت (دست کم تا اواسط آذر ماه ۱۴۰۱)، و فعالیت‌های اعتراضی نیز به تناوب تا اواخر دی‌ماه، در جریان بود.

اقدامات سرکوبگرانه حکومت، قاطعانه، و با قطع متناوب شبکه تلفن و اینترنت و تلفن‌های همراه، و نیز تهدید و بازداشت اعضای خانواده‌های قربانیان، همراه بود. این مسائل چالش‌هایی جدی در امر نظارت و پیگیری اعتراضات و جمع آوری اسناد و مدارک درباره قربانیان ایجاد می‌کرد. نیروهای امنیتی با توسل به اقدامات خشونت‌آمیزِ غیرقانونی و مرگبار، و با استفاده از تپانچه، تفنگ ساچمه‌ای، و سلاح‌های جنگی با معترضان مقابله می‌کردند. آنها در بسیاری موارد سر و سینه معترضان را هدف قرار داده و از فاصله نزدیک و از پشت سر به آنان شلیک می‌کردند. نیروهای امنیتی همچنین با استفاده از تفنگ ساچمه‌ای به صورت معترضان شلیک کرده و باعث نابینایی صدها تن از آنان شدند و طبق برخی گزارشات، اندام تناسلی زنان را نیز هدف قرار دادند. در تاریخ  ۸ مهر ماه ۱۴۰۱ خونین‌ترین سرکوب این اعتراضات در شهر زاهدان واقع در استان سیستان و بلوچستان به وقوع پیوست؛ این اعتراضات در پایان نماز جمعه آغاز شده بود. تعداد تلفات آن روز بیش از ۹۰ تن گزارش شد. بسیاری از معترضان زخمی از بیم بازداشت به بیمارستان مراجعه نکردند: بنا بر گزارشات واصله، نیروهای امنیتی بسیاری از آنان را پیش و پس از درمان در بیمارستان، دستگیر کردند.

هرانا، خبرگزاری فعالان حقوق بشر گزارش داد که تا روز ۱۲ بهمن ماه ۱۴۰۱، تعداد اعتراضات به ثبت رسیده به ۱۲۶۲ مورد می‌رسید. تعداد تلفات، ۵۲۷  تن گزارش شد (شامل معترضان و رهگذران) که ۷۱ تن از آنان را کودکان تشکیل می‌دادند. در حدود ۱۹۶۰۳ تن بازداشت شده بودند (از جمله زخمیان بازداشتی) که از این میان، تعداد ۷۶۶  تن محاکمه و محکوم شدند. بیش از ۱۰۰ معترض در معرض خطر اعدام بودند؛ چهار تن از معترضان در آذر ماه و دی ماه ۱۴۰۱، بدون رعایت معیارهای حداقلی دادرسی عادلانه، اعدام شدند. مقامات همچنین ادعا کردند تعداد ۷۰ نفر از نیروهای حکومتی نیز جان باخته‌اند اگرچه گزارشات موثق خانواده‌های معترضان کشته شده حاکی از آن است که مقامات به آنها فشار آورده‌اند که هویت عزیزان خود را به دروغ در زمره این نیروها به ثبت برسانند. معترضان، گروه‌های حقوق بشری و رسانه‌ها، موارد متعدد ضرب و شتم، شکنجه (از جمله اجبار افراد به اعتراف)، و تجاوز جنسی به بازداشت‌شدگان را گزارش کرده‌اند. این افراد در خلال بازجویی از دسترسی به وکیل مدافع محروم بوده و از اعترافات آنان در دادگاه به عنوان ادله اثبات جرم، استفاده شده است.

حمایت عمومی و همبستگی جهانیان با معترضان نیز بی‌سابقه بوده است (هشتگ #مهساامینی به زبان‌های فارسی و انگلیسی رکورد‌های جهانی را شکست) و در تاریخ ۳ آذر ماه ۱۴۰۱، شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد قطعنامه‌ای تصویب کرد و طی آن خواستار تشکیل یک کمیته حقیقت یاب شد «که مستقلاً و به طور جامع، در خصوص ادعاهای نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران در رابطه با اعتراضاتی که در روز ۲۵  شهریور ماه ۱۴۰۱ آغاز شد تحقیق کند، بالاخص درباره نقض حقوق زنان و کودکان.»

اعدام خودسرانه مینو مجیدی

بنا به اطلاعات موجود، خانم مجیدی شامگاه روز ۲۹ شهریور همزمان با اعتراضات سراسری  در محله نوبهار کرمانشاه  مورد هدف تیراندازی نیروهای امنیتی قرار گرفت و جان سپرد. (مصاحبه بنیاد برومند،  ۱۸ بهمن ۱۴۰۱)

خانم مجیدی آن روز حدود ساعت ۷ و نیم غروب، همراه با همسرش به منظور شرکت در اعتراضات از خانه خارج شد و به سمت محلی رفت که پیشتر معترضان برای برگزاری تجمع در آن محل فراخوان داده بودند. بعد از طی یک مسیر کوتاه خانم مجیدی جدا شد و به خیابان نوبهار (چاله چاله) رفت. (مصاحبه با بنیاد برومند،  ۱۸ بهمن ۱۴۰۱)

ویدیوهایی از تظاهرات در چهارراه نوبهار کرمانشاه در عصر روز ۳۱  شهریور در فضای مجازی منتشر شد. در همان روز ویدیویی از جا به جا کردن خانم مجیدی بعد از اصابت گلوله منتشر شد. (ایران اینترنشنال، ۳۱ شهریور ۱۴۰۱، حساب توییتری ۱۵۰۰تصویر خبر)

 به گفته خانم رویا پیرایی که با یک شاهد عینی صحبت کرده، او دقایقی پیش از تیراندازی ماموران با دیگر معترضان در حال شعار دادن بود. ماموران به وسیله تفنگ‌های شاتگان از فاصله بسیار نزدیک از پشت به خانم مجیدی شلیک کردند.  (مصاحبه با آنجلینا جولی، صفحه یوتیوب مجله تایم، ۱۶ آذر ۱۴۰۱) این اتفاق حدود ساعت ۸ شب اندک زمانی پس از پیوستن او به تجمع اعتراضی مقابل مغازه شیرینی‌فروشی تابان رخ داد. مهسا پیرایی در مصاحبه‌ای گفت بر اساس اعلام پزشکی قانونی ۱۶۷ گلوله ساچمه‌ای در بدن مینو مجیدی وجود داشت. (رادیو زمانه، ۱۵ آذر ۱۴۰۱)

در روز حادثه، تا ساعت حدود ۱۰ و نیم شب خبری از خانم مجیدی نشد. خانواده به کلانتری‌ها و بیمارستان‌ها سر زدند و بالاخره متوجه شدند که او کشته شده و در بیمارستان طالقانی کرمانشاه نگهداری می‌شود. به گفته مهسا پیرایی : «ابتدا از نشان دادن جسد مادرم برای تشخیص هویت ممانعت کرده بودند، ولی پس از اعتراض و سر و صدای اقوام قبول کردند جنازه را نشان بدهند، پدرم و عمه‌هایم توانستند جنازه را ببیند. تمام پشت گردن و پشت مادرم پر از ساچمه بود.» (رادیو زمانه، ۱۵ آذر ۱۴۰۱)

در یک نامه بیمارستان طالقانی به پزشکی قانونی در ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ قید شده که «فوت» خانم مجیدی «خارج از بیمارستان» صورت گرفته و علت مراجعه به پزشکی قانونی نیز «مشکوک» عنوان شده است. در این برگه همچنین آمده که مینو مجیدی «بدون علائم حیاتی» به بیمارستان منتقل شده است. این اذعان و همچنین مشاهده شاهدان عینی نشان می‌دهد که شدت جراحات او به حدی بود که فورا جان باخته است. در این سند همچنین آمده که عملیات احیا صورت گرفته، اما موفقت‌آمیز نبوده است.  (آرشیو بنیاد برومند، رادیو زمانه، ۱۵ آذر ۱۴۰۱)

مراسم خاکسپاری خانم مجیدی دو روز بعد از قتل خودسرانه او با حضور شمار زیادی از آشنایان و مردم صبح روز پنجشنبه ۳۱ شهریور در آرامگاه میناباد کرمانشاه (ویژه اهل سنت) برگزار شد. طبق ویدیوهای منتشر شده حاضران طی برگزاری مراسم خاکسپاری بارها شعارهای سیاسی از جمله زن،‌زندگی، آزادی سر دادند. (آرشیو بنیاد)

طبق این ویدیوها در مراسم خاکسپاری، شماری از زنان با چرخاندن روسری‌های خود اعتراض نمادین خود به حجاب اجباری را به نمایش گذاشتند. (صدای آمریکا، ۳۱ شهریور ۱۴۰۱، آرشیو بنیاد برومند)

با وجود اینکه خانواده خانم مجیدی مسلمان اهل سنت هستند اما مراسم خاکسپاری او طبق مناسک آیین یارسان برگزار شد. (مصاحبه بنیاد برومند با رویا پیرایی،  ۱۸ بهمن ۱۴۰۱) 

واکنش مسئولان

مسئولان حکومت ایران به صورت رسمی و به طور مشخص به قتل خانم مینو مجیدی واکنشی نشان نداده اما دادستان کرمانشاه در روزهای بعد از قتل در گفت‌وگو با رسانه‌های دولتی، کشته شدن ۲ نفر و مجروحیت ۲۵ نفر در اعتراضات این شهر را تایید کرد. (شبکه حقوق بشرکردستان، ۳۰ شهریور ۱۴۰۱/ منبع اصلی پیدا شود)

 پیکر خانم مجیدی بعد از قتل به پزشکی قانونی منتقل شد. (شبکه حقوق بشر کردستان، ۳۰ شهریور ۱۴۰۱)  در بیمارستان طالقانی ابتدا از تحویل پیکر مینو مجیدی به خانواده ممانعت شد، به همین دلیل خانواده گفته بودند مینو مجیدی در راه دندان‌پزشکی بوده نه در اعتراضات تا بتوانند جنازه را تحویل بگیرد. به گفته خانم مهسا پیرایی: «با توجه به این داستانی که [خانواده] گفتند، قبول کردند جسد را تحویل بدهند. پدرم مورد بازجویی قرار گرفت، در مورد خانواده از او سوال کرده بودند و پرسیده بودند خواهرم کجاست، من کجا هستم و...» (رادیو زمانه، ۱۵ آذر ۱۴۰۱)

به گفته مهسا پیرایی پزشکی قانونی و دادستانی اعلام کرد که مینو مجیدی با گلوله کشته شده، اما با «گلوله سلاح غیر سازمانی» کشته شده است. (رادیو زمانه، ۱۵ آذر ۱۴۰۱، آرشیو بنیاد برومند)

ماموران حکومتی در پاسخ به پیگیری‌های خانواده خانم مجیدی کشتن او را به «منافقین» (اصطلاحی که جمهوری اسلامی برای سازمان مجاهدین به کار می‌برد) نسبت دادند.  (رادیو زمانه، ۱۵ آذر ۱۴۰۱)

فشارها و تهدیدهای امنیتی بر خانواده خانم مجیدی تا برگزاری مراسم چهلم جان‌باختن او ادامه داشت. نیروهای امنیتی از قبل خانواده را تحت فشار وادار به عدم برگزاری مراسم چهلم کرده بودند. به گفته خانم پیرایی «حتی برای مراسم چهلم هم با پدر من تماس گرفتند تا مطمئن شوند او خانه است چون اجازه برگزاری نداشتیم و فراخوانی که داده شد یک فراخوان مردمی بود. پدرم تحت فشار بودند و نتوانست برای مراسم چهلم بر سر مزارم مادرم برود... حتی برای مراسم چهلم از دایی‌ام هم تعهد گرفتند.» (رادیو زمانه، ۱۵ آذر ۱۴۰۱)  با این حال گروهی از مردم کرمانشاه در همبستگی با خانواده مجیدی فراخوان‌هایی جهت شرکت در مراسم چهلم منتشر کردند. 

واکنش خانواده

بنا به اطلاعات موجود خانواده مینو مجیدی مسئله قتل فراقضایی او را به صورت حقوقی پیگیری نکرده‌اند.

به گفته خانم مهسا پیرایی: «حتی از طریق رابط با پدرم تماس گرفتند که مادرم را شهید اعلام کنند، پدرم مسلما قبول نکرد. پدرم سعی داشت کشته شدن مادرم را پیگیری کند، با وکیل صحبت کرد ولی گفتند بی‌نتیجه است وقتی اجازه نمی‌دهند حتی وکلا کارشان را انجام بدهند و از چه کسی می‌خواهید پیش چه کسی شکایت ببرید؟» (رادیو زمانه، ۱۵ آذر ۱۴۰۱)

بعد از قتل مینو مجیدی، دخترش رویا پیرایی عکسی در اینستاگرام در کنار آرامگاه مادرش منتشر کرد.  او در این عکس درحالیکه موهایش را تراشیده و مشتی از موهایش را در دست دارد، به نشانه اعتراض ایستاده و با خونسردی به دوربین می‌نگرد. اين عکس به سرعت در شبکه‌های اجتماعی دست به دست و به یکی از تصاویر روز شبکه‌های اجتماعی جهان تبدیل شد. خانم پیرایی در همین رابطه به عنوان یکی از برگزیدگان به برنامه «۱۰۰ زن بی‌بی‌سی» گفت: «می‌دانستم که نمی‌توانم با صدای بلند چیزی بگویم. این تنها کاری بود که می‌توانستم بکنم تا نشان دهم این نظام چقدر ستمگر است.» (بی‌بی‌سی فارسی، ۱۶ آذر ۱۴۰۱)

یکی دیگر از فرزندان خانم مجیدی در مراسم چهلم او در انگلستان گفت: «به نام مادرم، هر روز که می‌گذرد من آرام‌تر نمی‌شوم بلکه خشمم بیشتر می‌شود از این ظلمی که به ما شده. هنوز باور ندارم که زندگی با ما چه کرده؟ مدام می‌پرسم چرا مادر؟ مادرم مادرانگی‌هایش زیاد بود، برای من، برای برادرم، برای رُز، برای لیلی، برای … ولی برایش کافی نبود، رفت که مادر ایران شود.» (صدای آمریکا، ۷ آبان ۱۴۰۱)

فرزندان خانم پیرایی در خارج از کشور تلاش کردند صدای او باشند و از طریق مجامع بین‌المللی و حقوقی پیگیر پرونده مادرشان هستند. 

تاثیر بر خانواده

قتل خانم مینو مجیدی بر زندگی بستگان او را دگرگون کرد. رویا پیرایی،‌ فرزند او در مصاحبه‌ای گفت: «من عزیزترین فرد زندگی‌ام را از دست دادم و به همین دلیل هم احساس می‌کنم آنها من را هم کشته‌اند.» (مصاحبه با آنجلینا جولی، ۱۷آذر ۱۴۰۱، ۸ دسامبر ۲۰۲۲)

به گفته خانم پیرایی: «خیلی از اعضای خانواده  از این بابت آسیب دیدند. مادربزرگ و پدربزرگ سنشان بالاست. پدربزرگم ۹۰ سال و مادربزرگ هم بیش از ۸۰ سال دارد. او نیز در زندگی متحمل رنج‌های  زیادی شده و یک از پسرانش را در دوره جنگ از دست داده است. خودش دوبار دچار سرطان شد اتفاقا آخرین‌بار که داشت با سرطان می‌جنگید همین دو سال پیش بود. مامانم به امورات پزشکی رسیدگی و همواره آنها سر می‌زد. مامانم یک جورایی تکه‌گاه بود. از طرفی، پدرم همدم و رفیقش را از دست داد. خیلی از اعضای خانواده با این تروما و افسردگی که به جا گذاشته  با این اتفاق داریم دست و پنجه نرم می‌کنیم. هر نفری که اینها می کشند خب یک خانواده فقط نه یک خانواده و یک فامیل را عزادار می کنند و نابود می کنند.  (مصاحبه بنیاد برومند با رویا پیرایی،  ۱۸ بهمن ۱۴۰۱) 

---------------------

*  انقلاب فرهنگی در فروردین ١٣۵٩ با فرمان آیت‌الله خمینی برای تصفیه دانشگاه‌ها از نیروهای مخالف وتبدیل دانشگاه به محیط علم برای تدریس علوم عالی اسلامی آغاز شد. نخستین موج خشونتها در ۲۶ فروردین هنگام سخنرانی اکبر هاشمی رفسنجانی در دانشگاه تبریز رخ داد. دانشجویان طرفدار رژیم ساختمان مرکزی دانشگاه را به تصرف در آوردند و خواستار "پاکسازی دانشگاه" از کسانی شدند که "عناصر وابسته به رژیم شاه و دیگر خودفروختگان" می‌خواندند. در ۲۹ فروردین شورای انقلاب در بیانیه‌ای گروه‌های سیاسی را متهم به تبدیل مراکز آموزش عالی به «ستاد عملیات سیاسی تفرقه‌آور»  و مانعی در مقابل دگرگونی بنیادی دانشگاه‌ها کرد. این بیانیه به این گروه‌ها سه روز (از شنبه ۳۰/۱/۵۹ تا دوشنبه ۱/۲/۵۹) مهلت داد که دفتر فعالیت خود در دانشگاه‌ها را تعطیل کنند. شورای انقلاب همچنین تـأکید کرد که این تصمیم شامل کتابخانه‌ها، دفترهای هنری و ورزشی نیز هست. گروه‌های سیاسی مخالف حاضر به بستن دفاتر خود نشدند ودر طول این سه روز درگیری میان دانشجویان چپگرا و انجمنهای اسلامی که با حمایت نیروهای دولتی و شبه نظامیان طرفدار حکومت، دانشگاه‌ها را تحت کنترل خود در آوردند ادامه داشت. در پایان ضرب الاجل شورای انقلاب خشونت ها به اوج رسید و دردانشگاه‌های سراسر کشور صدها تن زخمی و تعدادی کشته شدند. روز اول اردیبهشت پیروزی انقلاب فرهنگی اعلام و دانشگاه‌ها برای دو سال تعطیل شد. در نتیجه انقلاب فرهنگی عده زیادی از اساتید دانشگاه پاکسازی شده و تعداد کثیری از دانشجویان به دلیل اعتقادات سیاسیشان از ادامه تحصیل محروم شدند.

تصحیح و یا تکمیل کنید