یادبود امید
زنان و مردانی که با سرگذشتشان در این صفحه آشنا می شوید امروز شهروندان شهری خاموش اند که امید نام دارد. در این شهر قربانیان جبر و ستم از یاد و خاطره حیاتی دیگر یافته اند.
این جا شهروندان را اصل، نسب، مذهب، قومیت و ملیت های گوناگون است، با کردار و پندارهای گوناگون و گاه متضاد. اما پیوندشان را درامید انسانیت و حقوق طبیعی شان قوام می بخشد. دلیل اشتراکشان در شهروندی این است که هر کدام یک روز به بیداد و نامردمی از حق حیات محروم شده اند. و آن روزکه سرنوشتی به تباهی کشیده می شد، زندگی خانواده ای متلاشی می گردید و دردی توصیف ناپذیر بر آنان تحمیل می شد، این همه را جهان دورادور نظاره می کرد.
سالار جاف…
چه در نوجوانی در زادگاهش کردستان عراق، و چه در ایران، کشوری که به آن مهاجرت کرده بود، آقای سالار جاف اهل سیاست بود، فعال و عمل گرا.
امیرعباس هویدا…
طرفدار استقلال بیشتر مسئولان محلی و منطقهای بود. به زبان کشورهایی که در آنها زندگی کرده بود صحبت میکرد و گل رز پرورش میداد. او ١٤ سال نخستوزیر کشور بود.
نصرالله فرخنیا…
یک سال بعد از تنظیم شکایت، شاکی رسما شکایتش را از آقای فرخنیا و متهم دیگر پرونده پس گرفت و با انکار انجام عمل جنسی گفت قصد داشته «حال آنها را بگیرد».